حمورابی

تعریف

Joshua J. Mark
توسط ، ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh
منتشر شده در 16 April 2018
translations icon
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, فرانسوی, پرتغالي, اسپانيايي, ترکی
Hammurabi and Shamash (by Mbzt, CC BY-SA)
حمورابی و شَمَش
Mbzt (CC BY-SA)

حمورابی (فرمانروایی 1792 تا 1750 پیش از میلاد) ششمین پادشاه از دودمان نخست عموریان بابِل [اَموری/ آموری هم نوشته‌اند] بود که قانون معروف او سرمشقی برای قانون‌نویسی‌های بعدی، از جمله ده فرمان عهد عتیق، به‌دست داد. حمورابی نخستین قانون‌گذاری بود که موفق شد پس از فتح کامل میان‌رودان [بین‌النهرین] بر سراسر این منطقه فرمانروایی کند، بی آن که با شورشی جدی مواجه شود.

نام حمّورابی را عمّوراپی و خمّورابی هم نوشته‌اند. او بنا بر شواهد، جانشین پدر خود، سین-موبالّیت، شد که پنجمین پادشاه عموری بابِل اما نخستین پادشاه دودمان خود بود که اعلام استقلال ‌کرد، هرچند تلاش‌هایش برای افزودن بر قدرت بابِل به وسیلۀ کشورگشایی در نهایت با شکست مواجه شدند. بدین ترتیب وقتی حمورابی به پادشاهی رسید، قلمرو بابل فقط از شهرهای بابل، کیش، سیپّار، و بُرسیپّا (Borsippa) تشکیل می‌شد. اما او با یک سلسله لشگرکشی‌ نظامی، انتخاب دقیق هم‌پیمانان و پیمان‌شکنی در مواقع ضروری، و نیز رزمایش‌های سیاسی، موفق شد تا 1750 پیش از میلاد تمامی دولت-شهرهای میان‌رودانی آن زمان را به زیر سلطۀ بابل بکشد.

کتیبه‌ها، نامه‌ها و اسناد اداری مربوط به دوران فرمانروایی حمورابی از گام‌های زیادی خبر می‌دهند که او در راستای بهبود وضعیت زندگی و رفاه مردمانی که زیر لوای بابل به‌سر می‌بردند، برداشت. اشاره شد که عامل اصلی شهرت حمورابی در روزگار ما مجموعه قانون‌های او است که اغلب به خطا نخستین قوانین نوشته‌شده در تاریخ لقب می‌گیرند، درحالی‌که پیش از قانون حمورابی قانون‌های دیگری هم در میان‌رودان نوشته شده بودند. اما قانون حمورابی شفاف‌ترین و جامع‌ترین مجموعه‌ قوانین در نوع خود به‌شمار می‌رفت و همین موجب شد که در قانون‌نویسی سرمشق فرهنگ‌های دیگر، از جمله فرهنگ عبری و نویسندگان اسفار عهد عتیق، قرار بگیرد.

اصل و نسب و رسیدن به قدرت

شهرهای فتح‌شده جذب قلمرو حمورابی می‌شدند و بعد مورد بازسازی و آبادانی قرار می‌گرفتند.

عموری‌ها مردمانی کوچ‌نشین بودند که زمان نامعلومی قبل از هزارۀ سوم پیش از میلاد از ناحیۀ ساحلی اَبَر نهری (Eber Nari؛ به معنی «آن‌سوی رودخانه») در سوریۀ کنونی به سوی شرق میان‌رودان مهاجرت کرده و در 1984 پیش از میلاد حکومت را در بابل به‌دست گرفته بودند. پنجمین پادشاه این دودمان، سین-موبالّیت (فرمانروایی 1812 تا 1793 پیش از میلاد) برنامه‌های عمرانی زیادی را با موفقیت پیاده کرده اما نتوانسته بود قلمرو فرمانروایی خود را گسترش دهد یا از عهدۀ رقابت با شهر قدرتمند لارسا در جنوب بربیاید.

لارسا شکوهمندترین مرکز تجاری خلیج فارس محسوب می‌شد، و درآمد سرشاری که همواره به آن سرازیر بود ثروت هنگفتی تولید کرده و مایۀ رونق و پیشرفتی چنان عظیم شده بود که بیشتر شهرهای جنوب میان‌رودان را زیر نفوذ این شهر قرار داده بود. سین-موبالّیت با سپاهی به لارسا حمله کرده اما از پادشاه آن، ریم-سین اول (1822 تا 1763 یا 1758 تا 1699 پیش از میلاد)، شکست خورده بود. آن‌چه پس از این شکست بر سر سین-موبالّیت آمد دقیقن معلوم نیست، اما به نظر می‌رسد او به نحوی ناگزیر از کناره‌گیری به سود پسرش، حمورابی، شد. شاید ریم-سین اول فکر می‌کرد حمورابی برای لارسا کمتر خطرناک خواهد بود، اما اگر هم چنین فکری می‌کرد دیری نگذشت که به اشتباه خود پی برد. ویل دورانت می‌نویسد:

در سرآغاز [تاریخ بابل] چهرۀ قدرتمند حمورابی، فاتح و قانون‌گذار با سلطنتی به درازای چهل و سه سال، قد برافراشته است. مُهرها و لوح‌نوشت‌های کهن تنها بخشی از چهرۀ او را به ما می‌نمایانند – جوانی پر از آتش و نبوغ، گردبادی در میدان نبرد که همۀ یاغیان را درهم می‌پیچید، دشمنان خود را تکه‌تکه می‌کرد، از فراز کوه‌های عبورناپذیر می‌گذشت، و هرگز در اقدامی شکست نمی‌خورد. او همۀ خرده-دولت‌های جنگجوی پایین‌دره[ی میان‌رودان] را به صورت یک نیروی واحد گرد آورد و بین آنها صلح و ثبات برقرار کرد، نظم و سامان را برگرداند و با نوشتن مجموعه قوانینی تاریخی منطقه را به امنیتی پایدار رساند. (219)

حمورابی در آغاز فرمانروایی خود هیچ بهانه‌ای برای نگرانی به دست ریم‌-سین اول نمی‌داد. او کار فرمانروایی را با تمرکز بخشیدن به دستگاه اداری و روان‌سازی جریان آن آغاز کرد، برنامه‌های عمران و آبادانی پدرش را ادامه داد و دیوارهای دفاعی شهر را ضخیم‌تر و بلندتر کرد. سپس به تهیۀ مجموعه قوانین معروف خود (حدود 1772 پیش از میلاد) پرداخت، به تک‌تک نیازهای مردم با دقت رسیدگی کرد، شبکۀ آبرسانی به کشتزارها را بهبود بخشید و زیرساخت‌های شهر را تقویت کرد، ضمن این که از ساخت پرستشگاه‌های شکوهمند برای ایزدان نیز غافل نماند. حمورابی در کنار همۀ این اقدام‌ها کار تعلیم و آماده‌سازی نیروهای نظامی زیر فرمان خود را نیز پیش می‌برد و برای لشگرکشی به سراسر منطقۀ جنوبی میان‌رودان نقشه می‌ریخت.

Ancient Syro-Mesopotamia ca. 1764 BCE
نقشۀ سوریه-میان‌رودان در دوران باستان حدود 1764 پیش از میلاد
Attar-Aram syria, using a modified map originally made by Sémhur. (CC BY-SA)

فاتح میان‌رودان

استیون برتمن پژوهشگر در این باره که شخصیت فردی حمورابی چه نقشی در موفقیت او در نخستین دورۀ فرمانروایی‌اش داشته، می‌نویسد:

حمورابی دیوان‌سالاری ورزیده، سیاستمداری کاردان، و سلطه‌طلبی زیرک بود که با شکیبایی هدف‌های مورد نظر خود را تا رسیدن به پیروزی کامل دنبال می‌کرد. او به محض تکیه زدن به سریر قدرت فرمان بخشش همۀ بدهی‌های مردم [به دولت] را صادر کرد و طی پنج سال نخست فرمانروایی با برنامۀ پارسامنشانۀ نوسازی حرم ایزدان [بابِلی]، به‌ویژه مردوک، ایزد حامی شهر بابِل، محبوبیت مردمی خود را به عرش رساند. او پس از تحکیم قدرت و موقعیت خود در وطن و تقویت نیروی نظامی‌اش تا بیشترین حد ممکن، طی یک دورۀ پنج‌ساله به همۀ دولت-شهرهای رقیب در جنوب و شرق لشگر کشید و قلمرو پادشاهی بابل را توسعه بخشید. (87)

وقتی ایلامی‌ها از شرق به دشت‌های مرکزی میان‌رودان هجوم آوردند، حمورابی با لارسا متحد شد و آنها را شکست داد. کار ایلامی‌ها که یکسره شد، حمورابی پیمان اتحاد با لارسا را زیر پا گذاشت و بی‌درنگ شهرهای اوروک و ایسین را، به کمک اتحاد با دولت-شهرهای دیگری مثل نیپّور و لاگاش، از چنگ لارسا درآورد. پیمان‌های اتحاد حمورابی روی هم رفته هروقت پادشاه صلاح می‌دانست شکسته می‌شدند، با این حال شواهد نشان می‌دهند که فرمانروایان شهرهای گوناگون [میان‌رودان] همچنان با او پیمان می‌بستند و به دلیلی اسرارآمیز انگار هیچ‌کدام به این فکر نمی‌افتادند که حمورابی ممکن است همان بلایی را سر آنها بیاورد که پیش‌تر سر سایر متحدان و هم‌پیمانان خود آورده است.

حمورابی پس از فتح اوروک و ایسین، مسیر لشگرکشی را تغییر داد و ابتدا نیپّور و لاگاش را گرفت و بعد لارسا را فتح کرد. او برای این کار تدبیر جنگی‌ای را به‌کار برد که به نظر می‌رسد بعدها به روش ترجیحی او برای فتح شهرهای دیگری با موقعیت مشابه تبدیل شد: بستن سد روی منابع آبی شهر و قطع آب تا زمانی که دشمن تسلیم شود، یا شاید هم بستن جریان آب به کمک سد و بعد شکستن سدها و جاری کردن سیل پیش از حمله به شهر. این روش را پدر حمورابی نیز قبلن به‌کار بسته اما به هر دلیل به نتیجۀ دلخواه نرسیده بود. لارسا آخرین سنگر ریم-سین اول بود، و با سقوط آن دیگر نیروی عمده‌ای وجود نداشت که جلوی تهاجم پادشاه بابل به سراسر بخش جنوبی میان‌رودان را بگیرد.

حمورابی در 1761 پیش از میلاد با یک حملۀ برق‌آسا شهر ماری را گرفت و به دلیلی نامعلوم، به جای اِعمال سلطۀ همیشگی، آن را با خاک یکسان کرد.

حمورابی پس از تصرف جنوب میان‌رودان، متوجه شمال و غرب شد. پادشاهی عموری ماری (Mari) در سوریه از هم‌پیمانان قدیمی عموریان بابل بود، و حمورابی همواره روابط دوستانۀ خود را با پادشاه آن، زیمری-لیم (فرمانروایی 1775 تا 1761 پیش از میلاد)، حفظ کرده بود. زیمری-لیم در آن زمان لشگرکشی‌های موفقیت‌آمیزی را در شمال میان‌رودان رهبری کرده و شهر ماری، به لطف ثروت به‌دست‌آمده از این پیروزی‌ها، صاحب یکی از عظیم‌ترین و شکوهمندترین کاخ‌های منطقه شده بود که رشک دیگر شهرها را برمی‌انگیخت.

پژوهشگران مدت‌ها است بر سر این که چرا حمورابی پیمان اتحاد خود با زیمری-لیم را زیر پا گذاشت بحث می‌کنند، در حالی که دلیل اصلی شاید چندان مبهم نباشد: ماری مرکز تجاری مهم و مجلل و ثروتمندی بر کرانۀ رود فرات بود و علاوه بر دارایی‌های بی‌حساب طبعن امتیازهای مربوط به استفاده از این رود را نیز در اختیار داشت. به‌دست گرفتن اختیار مستقیم ادارۀ این شهر، به جای الزام مذاکره بر سر استفاده از منابع آن، برای هر فرمانروایی اولویت محسوب می‌شد و بی‌تردید حمورابی هم مستثنا نبود. او در 1761 پیش از میلاد با یک حملۀ برق‌آسا شهر ماری را گرفت و به دلیلی نامعلوم، به جای اِعمال سلطۀ همیشگی، آن را با خاک یکسان کرد.

چرایی ویرانی ماری به دست حمورابی خیلی بیشتر از انگیزه‌های او برای حمله به این شهر پرسش‌برانگیز است. شهرهای فتح‌شده در میان‌رودان معمولن جذب پادشاهی‌های بزرگتر می‌شدند و بعد فرمانروای قلمرو غالب به مرمت و آبادانی شهر می‌پرداخت. این که چرا ماری باید استثنایی بر این قاعده باشد هنوز برای پژوهشگران محل بحث است، ولی شاید این دلیل ساده پر بیراه نباشد که حمورابی چشم دیدن شهری پرعظمت‌تر از بابِل را نداشت و ماری بی‌تردید از این لحاظ رقیبی جدی محسوب می‌شد.

زیمری-لیم گمان می‌رود که در این نبرد کشته شده باشد چون نام او در این سال از مدارک تاریخی ناپدید می‌شود. حمورابی از ماری راهی آشور شد و کل قلمرو آشوریان را در اختیار گرفت و سرانجام، با فتح اِشنونّا (Eshnunna) در 1755 پیش از میلاد (با همان روش بستن سد و بند آوردن منابع آبی)، فرمانروایی سراسر میان‌رودان را به‌دست آورد.

Law Code Tablet of King Hammurabi from Nippur
کتیبۀ قوانین حمورابی از نیپّور
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

قانون حمورابی و رسیدگی به مردمان

حمورابی با این که مدت‌ زمان زیادی را صرف لشگرکشی‌های بالا کرده بود، هرگز از توجه به وضعیت زندگی مردم در سرزمین‌های زیر فرمان خود غافل نمی‌ماند. یکی از لقب‌هایی که مردم بارها در زمان حیات حمورابی برای اشاره به او به‌کار می‌بردند بانی مَتیم به معنی «بناکنندۀ سرزمین» بود، چون آبراهه‌ها و بناهای زیادی در سراسر خطۀ میان‌رودان به فرمان او ساخته شدند.

مدارک مستند دوران حمورابی گواهی می‌دهند که او فرمانروایی شایسته و کارآمد بوده و علاقۀ قلبی‌اش به بهبود وضعیت زندگی مردمان میان‌رودان بارها در عمل خود را نشان داده است. نامه‌ها و کتیبه‌های اداری بابِل (از جمله دستورهای دقیق ساخت آبراهه‌ها، توزیع مواد غذایی، زیباسازی و ساخت و ساز بناها، و فرمان‌های قضایی) همگی پشتیبان تصویری هستند که حمورابی از خود به‌جا گذاشته است. پیشگفتار مجموعه قوانین معروف او این گونه آغاز می‌شود:

وقتی آنوی والاگهر، پادشاه آنوناکی‌ها [Annunaki؛ ایزدان زادۀ آنو، ایزد آسمان، و همسرش کی، ایزدبانوی زمین] و بعل، سرور آسمان و زمین، آن که سرنوشت سرزمین را رقم می‌زند، فرمانروایی همۀ آدمیان را به مردوک سپرد، وقتی که آنان نام بلندپایۀ بابل را اعلام کردند، وقتی آن را بین چهار گوشۀ جهان پرآوازه ساختند و در قلب آن قلمرویی جاوید را بنا نهادند که بنیانش همچون آسمان و زمین محکم و استوار بود – در آن زمان آنو و بعل مرا فرا خواندند، [تا] من، حمورابی، شاهزادۀ عالی‌جاه، پرستندۀ ایزدان، زمین را پر از عدل و داد گردانم، بدکاران و شیطان‌صفتان را نابود سازم، قدرتمندان را از فشار بر ضعیفان بازدارم، زمین را نورانی و رفاه مردمان را افزون کنم. حمورابی، فرماندار به‌نام‌خواندۀ بعل، من هستم، آن که فراوانی و وفور را به همراه آورد. (دورانت، 219)

Hammurabi's Law Code
قانون حمورابی
James Blake Wiener (CC BY-NC-SA)

قانون حمورابی (برخلاف تصور رایج) البته نخستین مجموعه قوانین تاریخ بشر نیست، اما بی‌تردید معروف‌ترین آنها از روزگار باستان تا پیش از نوشته شدن کتاب‌های عهد عتیق است. قانون اور-نامّو (حدود 2100 تا 2050 پیش از میلاد)، که به فرمان اور-نامّو (فرمانروایی 2047 تا 2030 پیش از میلاد) یا پسرش شولگی (فرمانروایی 2029 تا 1982 پیش از میلاد) کتابت شد، قدیمی‌ترین مجموعه قوانینی است که می‌شناسیم. اما قانون حمورابی تفاوت‌های بارزی با قانون‌های پیش از خود دارد. کریواچِک تاریخ‌دان در توضیح این تفاوت‌ها می‌نویسد:

قوانین حمورابی نشان از نوعی غافلگیری در برابر یک شرایط اجتماعی بی‌سابقه دارند: تبدیل شدن شهر بابل به یک دهکدۀ جهانی چندین‌قومی و چندین‌قبیله‌یی. در روزگار قدیم‌تر سومری-اکدی همۀ قوم‌ها خود را اعضای یک خانواده می‌دیدند، همه در چشم ایزدان خدمتگزارانی با جایگاه برابر بودند. در آن شرایط هر گونه دعوا و اختلاف را می‌شد با توجه به یک سامانۀ ارزشی مورد پذیرش همگان حل و فصل کرد، چون خویشاوندان گوشت هم را اگر می‌خوردند استخوان‌ها را دور نمی‌ریختند، و آشتی به خیر و خوشی را به کینه‌توزی و تلافی‌جویی ترجیح می‌دادند. ولی حالا که جامعۀ شهرنشین هرروز با کوچ‌نشینانی چشم در چشم می‌شد که سبک زندگی‌شان یکسر متفاوت بود، و مردمانی که به چندین زبان سامی عموری غرب میان‌رودان، و زبان‌های دیگر، سخن می‌گفتند با اکدی‌های زبان‌نفهم یک جا افتاده بودند، هر اختلافی لاجرم به راحتی منجر به دعوا و درگیری می‌شد. کشتار انتقامی و درگیری‌های خونین بی‌تردید انسجام و یکپارچگی امپراتوری را مدام به خطر می‌انداخت. (180)

قانون اور-نامّو بدون هیچ تردید و واهمه به پنداشت «برادری و برابری» تکیه دارد و زیربنای آن تفاهم جمعی بین مردمی است که همگی با اصول رفتار درست و غلط در اجتماع آشنایی دارند. فرض بر این بوده که فرد فرد جامعه از توقع ایزدان از آدمیان به‌خوبی خبر دارد، و پادشاه قرار است فقط بر اجرای عملی ارادۀ ایزدان سرپرستی کند. کارِن رِی نِمِت-نجات تاریخ‌دان می‎‌نویسد:

پادشاه مسئول مستقیم نظارت بر اجرای عدل و داد از جانب ایزدان بود، چون در اصل آنان نظم و قانون عالم را بنا نهاده بودند. (221)

قانون حمورابی مدت‌ها پس از آن و در زمانی نوشته شد که پنداشت هر قبیله یا شهر از اراده و خواست ایزدان ممکن بود با دیگران فرق کند. قانون حمورابی برای ساده کردن مسئله در این راستا حرکت می‌کند که با هدف قرار دادن صریح جرم – و مجازاتی که اجرای آن از جانب دولت و مخصوص جرم تعیین شده – می‌توان جلوی درگیری و کشت و کشتار را گرفت بی آن که وارد پیچیدگی‌های درک و برداشت این یا آن جمع از خواست و ارادۀ ایزدان شویم:

اگر مردی چشم مرد دیگری را درآورد، چشم او را باید درآورند.

اگر مردی استخوان مرد دیگری را بشکند، استخوان او را باید بشکنند.

اگر مردی دندان مردی را خرد کند، دندان او را باید خرد کنند.

اگر بنایی خانه‌ای برای کسی بسازد و آن خانه درست ساخته نشده باشد،

و خانه‌ای که او ساخته فرو بریزد و صاحب خانه را بکشد، بنا باید به مرگ محکوم شود.

اگر با فرو ریختن خانه پسر صاحب خانه کشته شود، پسر بنا باید به مرگ محکوم شود.

اگر در قانون اور-نامّو مجازات از حد جریمۀ نقدی یا واگذاری زمین فراتر نمی‌رفت، قانون حمورابی نمونۀ تمام و کمال اصل معروف به لِکس تالیونیس (Lex Talionis) یا قانون مقابله به مثل است، که در آن کیفر با جرم ارتباطی مستقیم دارد، و تعریف سادۀ آن «چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان» است، که معروف‌ترین نمونۀ آن را در قوانین کتاب عهد عتیق می‌توان یافت، از جمله فراز زیر از «سِفر خروج»:

اگر درگیری‌ای پیش آید و [طی آن] زنی حامله ضربه‌ای بخورد و پیش از موعد وضع حمل کند اما آسیب جدی در کار نباشد، ضارب را باید به هر مقدار که شوهر زن طلب کند و محکمه اجازه دهد جریمه کرد. اما اگر آسیب جدی وارد شده باشد، باید جان در مقابل جان گرفته شود، چشم در مقابل چشم، دندان در مقابل دندان، دست در مقابل دست، پا در مقابل پا، سوختگی در مقابل سوختگی، زخم در مقابل زخم، آسیب در مقابل آسیب. (سِفر خروج، باب 21، آیات 22 تا 25)

مجموعه قوانین حمورابی به لحاظ برخورد قاطع با شواهد جرم و وضع مجازات متناسب با جرم معیار قانون‌نویسی‌های بعدی شد.

مجموعه قوانین حمورابی به لحاظ برخورد قاطع با شواهد جرم و وضع مجازات متناسب با جرم معیار قانون‌نویسی‌های بعدی شد. اما ملاک گناهکار یا بی‌گناه بودن در این قانون همچنان روش کهن «بوتۀ آزمایش» بود، که در آن متهم را محکوم به تحمل وضعیت خاصی (مثلن انداخته شدن به رودخانه یا شنا کردن درازای معینی از آن) می‌کردند؛ اگر متهم موفق می‌شد از این آزمایش زنده بیرون بیاید بی‌گناه و در غیر این صورت گناهکار بود. نمونه‌ای از اِعمال این روش در قانون حمورابی حکم زیر است:

اگر همسر مردی به واسطۀ مرد دیگری انگشت‌نما شده باشد، حتا اگر مچش را با آن مرد نگرفته باشند، باید به خاطر شوهرش به رودخانۀ ایزدی انداخته شود.

زنی که از این آزمایش زنده بیرون می‌آمد بی‌گناه شناخته می‌شد، و در آن صورت کسی که به او تهمت زده بود گناهکار و به جرم شهادت دروغ به مرگ محکوم می‌شد. بوتۀ آزمایش همواره درمورد بزرگ‌ترین جرم‌ها، زناکاری و جادوگری، به‌کار می‌رفت، چون تصور بر این بود که این دو بزه بیش از هر گناه دیگری می‌توانند استواری بنیان جامعه را به خطر بیندازند. جادوگری در میان‌رودان باستان دقیقن همین تعریف امروزین را نداشت، ولی کم و بیش شامل انجام هر گونه عملی می‌شد که خلاف خواست و ارادۀ ایزدان به حساب بیاید – عملی که دربردارندۀ ابراز قدرت و شوکتی باشد که فقط شایستۀ ایزدان بود. حکایت‌های مربوط به جادوگران پلید و تبه‌کار در سراسر تاریخ میان‌رودان یافت می‌شوند و نویسندگان این حکایت‌ها همواره برای آنها پایانی ناخوش در نظر می‌گرفتند، چون بنا بر این بود که این گونه افراد هرگز از بوتۀ آزمایش زنده بیرون نخواهند آمد.

King Hammurabi at Worship
شاه حمورابی در حال نیایش
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

مرگ حمورابی و میراث او

حمورابی وقتی در 1755 پیش از میلاد حاکم بی‌چون و چرای میان‌رودان شد که دیگر به سالخوردگی و بیماری رسیده بود. در آخرین سال‌های عمر او بیشتر مسئولیت‌های مربوط به فرمانروایی را پسرش، سامسو-ایلونا (فرمانروایی 1750 تا 1712 پیش از میلاد)، انجام می‌داد. فتح اِشنونّا آخرین مانع مسیر شرق را از سر راه برداشت که تا آن زمان خطۀ میان‌رودان را از دسترس تهاجم مردمان ساکن غرب فلات ایران مثل هیتّی‌ها و کاسّی‌ها دور نگه می‌داشت. با از بین رفتن این مانع، و انتشار خبر ضعیف شدن شاه بزرگ، قوم‌های ساکن شرق شروع به تدارک حمله کردند. حمورابی در 1750 پیش از میلاد درگذشت، و سامسو-ایلونا ماند تا از قلمرو پدر در برابر تهاجم خارجی پاسداری کند و در همان حال سرزمین‌های گوناگون زیر سلطۀ بابل را نیز زیر لوای خود نگه دارد؛ تکلیفی هراس‌انگیز که او یارای انجام آن را نداشت.

قلمرو وسیعی که حمورابی در زمان حیات خود به‌دست آورده بود، هنوز یک سال از مرگش نگذشته رو به فروپاشی گذاشت.

قلمرو وسیعی که حمورابی در زمان حیات خود به‌دست آورده بود، هنوز یک سال از مرگش نگذشته رو به فروپاشی گذاشت. شهرهایی که خراجگزار بابل بودند به تحکیم مرزهای خود پرداختند و سپس اعلام خودمختاری کردند. هیچ‌یک از جانشینان حمورابی نتوانستند قلمرو او را دوباره به گستردگی پیشین برگردانند، و بخش‌های باقی‌ماندۀ سرزمین بابل نخست توسط هیتی‌ها (در 1595 پیش از میلاد) و سپس کاسی‌ها مورد تهاجم قرار گرفت.

هیتی‌ها بابل را غارت کردند و کاسی‌ها در آن ساکن شدند و اسمش را عوض کردند. ایلامی‌ها، که ده‌ها سال پیش‌تر چنان شکست قاطعی از حمورابی خورده بودند، به نوبۀ خود حمله کردند و سنگ‌لوح قانون حمورابی را با خود بردند، به همین خاطر بود که این کتیبۀ بابلی در سال 1901 میلادی از دل ویرانه‌های ایلامی شهر شوش بیرون آمد.

امروزه حمورابی بیش از هرچیز به عنوان قانون‌گذار در یادها مانده است، ولی مردمان میان‌رودان او را پادشاهی می‌دانستند که سراسر این خطه را زیر لوای یک بدنۀ حاکم با هم متحد کرده بود، همان کاری که سارگُن اکدی نیز چندصد سال پیش‌تر به انجام رسانده بود. حمورابی خود از این پیوند باخبر بود و به همین جهت در کتیبه‌اش از خود با عنوان «شاه قدرتمند، شاه بابل، شاه چهار گوشۀ جهان، شاه سومر و اکد، که ایزد بعل او را بر سرزمین و مردمان مسلط گردانیده، و عنان اختیار حکومت را به دست او سپرده است» یاد می‌کند، و درست مثل سارگُن (و دیگران) مشروعیت مقام فرمانروایی خود را عطایی از جانب ایزدان می‌شمارد.

Cuneiform Tablet Listing the Names of Old Babylonian Kings
کتیبۀ میخی فهرست نام پادشاهان بابل قدیم
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

اما حمورابی برخلاف سارگُن، که امپراتوری چندین‌قومی‌اش مدام در معرض تکه پاره شدن در پی کشمکش‌های داخلی بود، بر قلمروی فرمانروایی می‌کرد که مردمانش، تا آن جا که از لشگرکشی‌های او بر کنار می‌ماندند، از صلح و آرامش نسبی برخوردار بودند. گوندولین لِیک پژوهشگر در این رابطه می‌نویسد:

حمورابی همواره یکی از بزرگ‌ترین پادشاهان میان‌رودان خواهد ماند، سیاستمداری بی‌همتا و اهل مذاکره که با شکیبایی منتظر فرصت مناسب می‌نشست و با رسیدن به بهترین زمان ممکن با تهور کامل برای رسیدن به هدف مبارزه می‌کرد بی آن که نیروهای خود را بیش از حد دچار فرسایش کند. (83)

گواه این که فرمانروایی حمورابی به نسبت سارگُن یا نوۀ او، نارام-سین، از ثبات بیشتری برخوردار بود این است که او هرگز مجبور نشد شهری را از نو فتح کند و نیز توانست اغلب مکان‌هایی را که به قلمرو بابل ضمیمه کرده بود به همان درجه از رفاه و آبادانی برساند (البته به استثنای ماری). علاقۀ قلبی او به برابری اجتماعی و آسایش مردمان را می‌توان مهم‌ترین میراثی دانست که او در مقام قانون‌گذار برای آیندگان به یادگار گذاشته است.

حذف آگهی ها
آگهی ها

دربارۀ مترجم

Nathalie Choubineh
ناتالی چوبینه مترجم و پژوهشگر مستقل رقص در جهان باستان با گرایش یونان و خاور نزدیک باستان است. او آثاری در زمینۀ رقص باستان، قوم‌موسیقی‌شناسی، و ادبیات منتشر کرده، و عاشق یادگیری و انتقال آموخته‌ها است.

دربارۀ نویسنده

Joshua J. Mark
جاشوا ج. مارک از بنیانگذاران «دانشنامۀ تاریخ جهان» و مدیر بخش محتوای سایت است. او استاد سابق «کالج مِریست» (نیویورک) بوده و در آنجا تاریخ، فلسفه، ادبیات، و نویسندگی تدریس کرده است. جاشوا سفرهای زیادی رفته و مدتی در یونان و آلمان زندگی کرده است.
Array ( [0] => Array ( [errno] => 1064 [sqlstate] => 42000 [error] => syntax error, unexpected $end ) ) Array ( [0] => Array ( [errno] => 1146 [sqlstate] => 42S02 [error] => Table 'ancient_db.ci_search_results' doesn't exist ) )

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Mark, J. J. (2018, April 16). حمورابی [Hammurabi]. (N. Choubineh, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-150/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Mark, Joshua J.. "حمورابی." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی April 16, 2018. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-150/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Mark, Joshua J.. "حمورابی." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 16 Apr 2018. پایگاه اینترنتی. 28 Apr 2024.