هیتّی‌ها

تعریف

Joshua J. Mark
توسط ، ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh
منتشر شده در 01 May 2018
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, فرانسوی, یونانی, اسپانيايي, ترکی
چاپ مقاله
Lion Gate at Hattusa (by Carole Raddato, CC BY-SA)
دروازۀ شیرها در هاتّوسا
Carole Raddato (CC BY-SA)

هیتّی‌ها مردمانی بودند که در زمانی قدیم‌تر از 1700 پیش از میلاد در ناحیۀ باستانی آناتولی (آسیای صغیر، ترکیۀ امروز) ساکن شدند، و بنا بر شواهد می‌توان گفت فرهنگ خود را تا حد زیادی از مردمان هاتّی ساکن منطقه (و شاید نیز مردمان هورّی یا هوریانی‌ها) اقتباس کردند. هیئّی‌ها اهل کشورگشایی بودند و در نهایت قلمرو امپراتوری‌گونه‌ای تشکیل دادند که به رقیب، و نیز تهدیدی، برای ملت بزرگ و قدرتمند مصر تبدیل شد.

در جای‌جای متن‌های مقدس عبری، که در مجموع تَنَخ یا تَناخ نامیده می‌شوند (و کم و بیش با کتاب مسیحی عهد عتیق همپوشانی دارند) هیتّی‌ها دشمن قوم اسرائیل و خدای ایشان معرفی شده‌اند. سِفر پیدایش، باب 10، آنها را از نسل هیث، پسر کنعان، معرفی می‌کند که خود پسر حام، فرزند نوح، بود (باب دهم، آیات 1 تا 6). بر این اساس، نام هیتّی که امروزه به این قوم داده می‌شود از کتاب مقدس و نیز از مجموعه گِل‌نوشت‌های مصریِ «نامه‌های عمارنه» برگرفته شده که در آنها به «پادشاهی خِتا» اشاره می‌رود، که اکنون معلوم شده همان «پادشاهی هاتّی» (نام اصلی سرزمین هیتّی‌ها) بوده است، اما شواهد نوشتاری‌ای که از خود این قوم باقی مانده، همانند سایر کهن‌نوشت‌های هم‌زمان با آنان، آنها را «نِسیلی» می‌نامند.

امروزه پژوهشگران تاریخچۀ اقتدار هیتّی‌ها در منطقه را به دو دورۀ اصلی تقسیم می‌کنند:

  • پادشاهی کهن (1700 تا 1500 پیش از میلاد)
  • پادشاهی نوین، که به «امپراتوری هیتّی» نیز معروف است (1400 تا 1200 پیش از میلاد)

بین این دو دوره وقفه‌ای وجود دارد که به‌خصوص برای کسانی که روایت تاریخ را قبول دارند، «پادشاهی میانه» به‌حساب می‌آید. با این‌حال، برخی پژوهشگران وجود این دوره را نمی‌پذیرند و عقیده دارند بین دو پادشاهی کهن و نوین گسستی وجود نداشته، بلکه فقط پای یک «عصر تاریکی» در میان بوده است که درازای آن به صد سال هم نمی‌رسد و شواهد مربوط به آن ناچیز است. در هر صورت، امپراتوری هیتّی در زمان فرمانروایی سوپّیلولیومای اول (حدود 1344 تا 1322 پیش از میلاد) و پسرش مورسیلّی دوم (حدود 1321 تا 1295 پیش از میلاد) به اوج شکوفایی رسید و پس از آن رو به زوال گذاشت، تا سرانجام، به دنبال تهاجم پی‌ در پی مردمان دریایی و قوم کاسی (کاسپی یا کاسکا)، به‌دست آشوریان از بین رفت.

باستان‌شناسی و زبان

دانستنی‌های مربوط به تمدن هیتّی تا اواخر قرن نوزدهم میلادی از حد همان اشاره‌های کتاب مقدس و پاره‌های ثبت‌شده در مدارک مصری فراتر نمی‌رفت، اما در این زمان کاوش‌های باستان‌شناسی در بغازکوی (بغازکاله، ترکیه) نشان دادند که این مکان در حقیقت محل شهر باستانی هاتّوسا، پایتخت امپراتوری هیتّی، است. کریستوفر سْکار، تاریخ‌دان، در توصیف هاتّوسا می‌نویسد:

قلعه-شهری پهناور که روی فلاتی صخره‌یی گسترده شده و مجهز به باروهای دندانه‌دار و معبدهای سر به ‌فلک کشیده است. هاتّوسا قلب امپراتوری قدرتمندی را تشکیل می‌داد که نه تنها بخش عظیمی از آناتولی را در اختیار داشت، بلکه در زمانی موفق شد سلطۀ خود را تا جنوب، تا قلب سرزمین‌های سوریه و لِوانت، گسترش دهد. (206)

هاتّوسا در اصل در 2500 پیش از میلاد به دست قوم هاتّی بنا شده بود و احتمال زیادی وجود دارد که فرهنگ آنان بنیان‌های فرهنگ هیتّی را تأمین کرده باشد.

هاتّوسا در اصل در 2500 پیش از میلاد به دست قوم هاتّی بنا شده بود و احتمال زیادی وجود دارد که فرهنگ آنان بنیان‌های فرهنگ هیتّی را تأمین کرده باشد. اما این مجموعۀ پراهمیت و مردمانی که آن را به عنوان مرکز امپراتوری پهناور خود بنا کرده بودند مدت‌ها در گمنامی نسبی به سر می‌بردند تا سرانجام نوشته‌هایی از آنان پیدا شد. نخستین گروه این کهن‌نوشت‌ها در 1884 میلادی توسط یک مبلغ مذهبی ایرلندی به‌نام ویلیام رایت کشف شد و کهن‌نوشت‌های بعدی در 1906 میلادی در کاوش‌های باستان‌شناسی هوگو وینکلِر آلمانی از دل خاک بیرون آمدند.

تا سال 1912 میلادی «تعداد لوح‌های گِلی که وینکلِر از بایگانی سلطنتی هیتّی‌ها بیرون آورده بود به 10000 عدد می‌رسید» (سْکار و فِیگن، 206). این لوح‌ها، که رویدادهای تاریخی و بده‌بستان‌های مردمان هیتّی با قوم‌های دیگر روی آنها ثبت شده، نسبتن به سرعت رمزگشایی شدند. اردال یاووز تاریخ‌دان یکی از فرآیندهای این رمزگشایی را چنین توصیف می‌کند (چون پژوهشگران دیگری نیز در خواندن خط‌نوشت هیتّی سهم داشتند که یکی از برجسته‌ترین آنان آرچیبالد سِیس است):

بدریخ هروژنی، 1952-1879، پروفسور اهل چک که در دانشگاه وین تدریس می‌کرد، در سال 1916 موفق شد زبان هیتّی را رمزگشایی کند. نقطۀ آغاز فرآیند رمزگشایی او عبارتی به خط میخی بود که چنین آوانگاری می‌شود: "نو نیندا-آن اِزّاتِنی، واتَر-ما اِکوتِنی". از آنجا که در متن‌های هیتّی واژگان بابِلی زیاد پیدا می‌شود، کلمۀ بابِلی "نیندا" به معنی "غذا" یا "نان" توانست سرنخی به‌دست دهد. هروژنی این سؤال خیلی ساده را از خود پرسید: آدم معمولن غذا یا نان را چکار می‌کند؟ پاسخ، طبعن، این بود که آنها را می‌خورد. پس کلمۀ "اِزّاتِنی" لابد به خوردن ربط داشت. پسوند "-آن" بعد از "نیندا" می‌توانست نشانۀ مفعول بی‌واسطه باشد. هروژنی با این دو پیش‌فرض به سراغ فرهنگ واژگان‌ و دستورزبان زبان‌های هندو-اروپایی رفت. در بررسی‌های او مشخص شد که فعل «خوردن» نه تنها در زبان انگلیسی (to eat)، بلکه در زبان‌های یونانی (edein)، لاتین (edere) و آلمانی (essen)، به‌خصوص آلمانی قرون وسطایی (ezzan) نیز از نظر ریخت‌شناسی و آواشناسی همانند «اِزّا»ی هیتّی است. پس اگر معنی‌های درنظر گرفته‌شده برای خط اول درست باشند، خواندن خط دوم کتیبه نیز چندان مشکل نخواهد بود، چون نخستین کلمۀ آن، "واتَر"، را به‌راحتی می‌توان با water انگلیسی یا wasser آلمانی، هردو به معنی «آب»، همانند در نظر گرفت. بر این مبنا، ترجمۀ پیشنهادی هروژنی برای این دو خط چنین بود: «اکنون نان می‌خوری، آب می‌نوشی». حساب او درمورد کل زبان هیتّی درست از آب درآمد. این زبان بی‌تردید از خانوادۀ زبان‌های هندو-اروپایی بود. (1)

Hittite Empire c. 1300 BCE
قلمرو امپراتوری هیتّی در حدود 1300 پیش از میلاد
DBachmann (CC BY-SA)

با انتشار یافته‌های هروژنی، تصویر تاریخی هیتّی‌ها هم شفاف‌تر و هم در ابتدا قدری مبهم‌تر شد. پژوهشگران مدت‌ها بود این نظریه را پذیرفته بودند که در هزارۀ سوم پیش از میلاد هند از سمت شمال مورد هجوم مردمانی هندو-اروپایی معروف به آریایی‌ها قرار گرفته (رویدادی که در تاریخ به «تهاجم آریایی‌ها» معروف است) و به همین خاطر تصور می‌رفت این تهاجم یک نقطۀ شروع نامعلوم نیز داشته که سرزمین بومی مهاجمان پیش از سرازیر شدن به سمت هند بوده است. کهن‌نوشت‌هایی که وینکلِر پیدا کرده بود، بر این نظریه مُهر تأیید می‌زدند.

از آن‌جا که هیچ شواهدی مبنی بر وجود زبان‌های هندو-اروپایی در آناتولی تا آن زمان در دست نبود، احتمال می‌رفت این سرزمین نیز هدف تهاجمی از همان نوع و شاید از جانب مردمان ساکن همان سرزمین مرموز قرار گرفته باشد. مارک فان دِ میه‌روپ تاریخ‌دان در اشاره به این مطلب می‌نویسد:

نفوذ این عقیدۀ کهنۀ قرن‌نوزدهمی که سرزمین اصلی مردمان هندو-اروپایی جایی در شمال هند بوده باعث شد توجه عمدۀ پژوهشگران تاریخ باستان صرف یافتن شواهدی دالّ بر یک تهاجم شود. اما جستجو بی‌فایده بود. هیچ مدرکی نشان نمی‌داد مردمانی که به زبان‌های هندو-اروپایی صحبت می‌کنند همواره ساکن آناتولی نبوده‌اند، و نمی‌توان گفت که در هزارۀ دوم پیش از میلاد گروه قومی مشخصی با هویت خارجی وجود داشته‌اند. تنها نکتۀ قابل مشاهده این است که بر اساس منابع نوشتاری مربوط به زبان‌های رایج در آناتولی باستان، برخی مردمان ساکن این سرزمین به زبان‌های هندو-اروپایی حرف می‌زدند و برخی دیگر نه. (119)

نخستین شواهدی که از پادشاهی کهن هیتّی در دست است از غارت هاتّوسا به دست پادشاه هیتّی، آنیتّا، خبر می‌دهند که در 1700 پیش از میلاد از پادشاهی کوسّارا به هاتّوسا لشگر کشید.

پادشاهی کهن

نخستین شواهدی که از پادشاهی کهن هیتّی (1700 تا 1500 پیش از میلاد) در دست است از غارت هاتّوسا به دست پادشاه هیتّی، آنیتّا، خبر می‌دهند که در 1700 پیش از میلاد از پادشاهی کوسّارا به هاتّوسا لشگر کشید. شهر هاتّوسا از 2500 پیش از میلاد مرکز قدرت مردمان هاتّی بود، و تا مدت‌ها پس از فتح آن به دست هیتّی‌ها و سلطۀ آنان بر منطقه نیز همچنان به‌عنوان «سرزمین هاتّی‌ها» شناخته می‌شد. این شهر در برابر حمله‌های سارگُن بزرگ، پادشاه اَکَد (2334 تا 2279 پیش از میلاد) و نوۀ او نارام-سین (2261 تا 2224 پیش از میلاد) تاب آورده بود، اما شاه آنیتّا شهر را در آتش سوزاند و با خاک یکسان کرد، و نفرین خود را بر آن و بر هرکسی قرار داد که بخواهد آن را از نو بسازد.

بااین‌حال، مدت زیادی از ویرانی شهر نگذشته بود که یکی دیگر از پادشاهان کوسّارا به نام هاتّوسیلی اول، به معنی «مردی از هاتّوسا»، شروع به بازسازی شهر کرد. از آن‌جا که به نظر می رسد هاتّوسیلی پیش از این رویداد به «مردی از کوسّارا» معروف بوده، برخی پژوهشگران ادعا می‌کنند که او نام جدید خود را پس از کامل شدن بازسازی شهر و به‌عنوان نمادی گویا از برتری هاتّوسا بر کوسّارا به دست آورد (هرچند این ادعا با چالش‌هایی رو به رو شده است). اما چون در این مورد شواهد دست اولی موجود نیست، نمی‌توان گفت که این شخصیت چه موقع و به چه دلیل تغییر نام داده، هرچند تردیدی نیست که هاتّوسیلی اول بنیان‌گذار پادشاهی هیتّی بوده است.

Syrian Lion Statue
مجسمۀ شیر در سوریه
Verity Cridland (CC BY-SA)

مدرک باستانی فرمان تِلِپینو (The Edict of Telepinu، حدود 1550 پیش از میلاد) هاتّوسیلی را جنگجویی بزرگ و فاتح قلمرویی وسیع معرفی می‌کند. بخشی از گزارش فرمانروایی او در این فرمان می‌گوید:

پس از آن، وقتی هاتّوسیلی پادشاه شد پسران، برادران، بستگان، خویشاوندان، و سپاهیان او همگی در اتحاد با یکدیگر به سر می‌بردند. او هربار که روانۀ لشگرکشی می‌شد سرزمین دشمن را به تسخیر نیروهای خود درمی‌آورد. سرزمین‌ها یکی پس از دیگری به دست او ویران می‌شدند و قدرت‌شان از آنِ او می‌شد، چنان که سرحد قلمرو او به کرانه‌های دریا رسید. اما وقتی از این لشگرکشی‌ها برگشت، پسرانش هرکدام گوشه‌ای از قلمرو او را در اختیار گرفتند، و شهرهای بزرگ زیر لوای او به آبادانی رسیدند. اما مدتی که گذشت غلامان آن شاهزادگان فاسد شدند و شروع به زمین‌خواری کردند، مدام علیه اربابان خود نقشه کشیدند، و شروع به ریختن خون آنان کردند. (وان دِ میه‌روپ، 120)

تفسیر کلی فراز بالا این است که هاتّوسیلی با کمک خانواده و خویشان خود موفق شد یک قلمرو پادشاهی منسجم بنا کند، اما وقتی کار به انجام رسید، پسرانش با استفاده از نیروهای سرزمین‌هایی که خود او تحت فرمان آنها قرار داده بود، بر ضد او شورش کردند. عبارت «غلامان آن شاهزادگان» را می‌توان اشاره به پسران هاتّوسیلی یا وزیران و مشاوران آن پسران تعبیر کرد که از پذیرش مشروعیت فرمانروایی آنان سر باز زدند. به هر صورت پسران هاتّوسیلی چه به قتل رسیده و چه شورش کرده باشند، نام‌شان در فهرست جانشینان او به‌چشم نمی‌خورد.

هاتّوسیلی در بستر مرگ مورسیلّی، نوۀ خود، را به‌عنوان جانشین معرفی کرد. فان دِ میه‌روپ می‌نویسد: «از دوران فرمانروایی این پادشاه جدید چیز زیادی نمی‌دانیم، اما منابع پراکنده از دو رویداد بسیار مهم نام می‌برند: ویرانی شهرهای حلب و بابِل. بااین‌حال، هیچ‌یک از رزمایش‌های نظامی مورسیلّی به تصرف و اشغال ختم نشدند» (121). به‌نظر می‌رسد مورسیلّی، برخلاف پدربزرگش، فقط به قصد تاراج و به دست آوردن غنیمت به قلمروهای دیگر لشگرکشی می‌کرده و قصد افزودن آنها به پادشاهی خود را نداشته است. فرمان تِلِپینو دربارۀ دوران او می گوید:

وقتی مورسیلّی پادشاه هاتّوسا بود، پسران، برادران، بستگان، خویشان، و سپاهیان او همه در اتحاد با یکدیگر به سر می‌بردند. او سرزمین دشمن را با نیروهای خود در اختیار گرفت، سرزمین‌ها یکی پس از دیگری به دست او ویران شدند و قدرت‌شان از آنِ او شد، چنان که سرحد قلمرو او به کرانه‌های دریا رسید. او روانۀ شهر حلب شد، حلب را ویران کرد، و مردمان حلب را به اسارت گرفت و غنایم آنجا را به هاتّوسا آورد. سپس راهی بابل شد و بابل را ویران کرد. مردمان بابل را به اسارت گرفت و غنایم آنجا را به هاتّوسا آورد. هانتیلی ساقی او بود و هاراپشیلی، خواهر مورسیلّی، را به زنی گرفته بود. زیدانتا مخفیانه نزد هانتیلی رفت و آن دو دست به کار نقشه‌ای پلید شدند: آنها مورسیلّی را کشتند و خونش را ریختند. (فان دِ میه‌روپ، 120)

هانتیلی شوهرخواهر مورسیلّی بود و زیدانتا داماد هانتیلی. آنها با توطئه مورسیلّی را به قتل رساندند و تاج و تخت را تصاحب کردند. پس از آن، هانتیلی حدود 30 سال فرمانروایی کرد (حدود 1526 تا 1496 پیش از میلاد)، اما ظاهرن در این مدت کار چندانی صورت نداد. عاقبت زیدانتا از این که بنشیند و برخورداری هانتیلی از مواهب پادشاهی را تماشا کند خسته شد و او و جانشینانش را از میان برداشت. سپس به جای او به تخت نشست و ده سال فرمانروایی کرد بی‌آن‌که کاری از او نمایان‌تر کرده باشد. او نیز سرانجام به‌دست پسرش، آمّونا، به قتل رسید. آمّونا به مدت 20 سال پادشاه بود (1486 تا 1466 پیش از میلاد) و در همین مدت نشان داد از هر سه فرمانروای پیش از خود بدتر است.

قلمرو پهناوری که هاتّوسیلی بنا کرده بود رو به فروپاشی رفت و روز به روز ناحیه‌های بیشتری از آن علیه قدرت مرکزی سر به شورش برداشتند.

قلمرو پهناوری که هاتّوسیلی بنا کرده بود رو به فروپاشی رفت و روز به روز ناحیه‌های بیشتری از آن علیه قدرت مرکزی سر به شورش برداشتند. آمّونا نیز نتوانست کاری بکند که جلوی نارضایتی‌ها را بگیرد یا به‌هرحال ناحیه‌های از دست رفته را برگرداند. او ظاهرن به مرگی طبیعی درگذشت و جانشین او پسری شد که از یکی از همسران رده‌پایین خود داشت. این پسر هوزّیا (معروف به هوزّیای اول) بود که دو برادر ناتنی بزرگ‌تر خود را، که جانشینان مشروع بودند، به قتل رسانده بود تا تخت پادشاهی به خودش برسد.

فرمانروایی نه چندان قدرتمندانۀ هوزیّا پنج سال طول کشید تا سرانجام در 1460 پیش از میلاد به دست تِلِپینو، یکی از پسران کوچک‌تر (یا شاید داماد) آمّونا، پایان یافت، که او را از قدرت برکنار کرد و به تبعید فرستاد (هوزیّا مدتی بعد کشته شد). تِلِپینو نهایت تلاش را به‌خرج داد تا پادشاهی هیتّی را به روزگار شکوه و عظمت پیشین برگرداند، اما در این زمان دیگر امکان زیادی برای تحقق این هدف وجود نداشت. درخشان‌ترین کار او همان فرمان تِلِپینو است که سرگذشت تاریخی پرشکوه هیتّی‌ها در آن ثبت شده و از وضعیت اسف‌بار سرزمین هیتّی در زمان خود شکایت می‌کند. تِلِپینو آخرین فرمانروای پادشاهی کهن محسوب می‌شود، و تاریخ هیتّی‌ها پس از فرمان او در «عصر تاریکی» فرو می‌رود.

Hittite Relief of Musicians
نقش‌برجستۀ هیتّی نوازندگان
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

زندگی روزانه و فرهنگ هیتّی‌ها همچنان مبهم باقی مانده، چون کهن‌نوشت‌های رمزگشایی شده اغلب به پادشاهان و نبردهای آنان پرداخته‌اند. می‌دانیم که هیتّی‌ها برای نوشتن از خط اکدی استفاده می‌کردند، اما این خط را برای نوشتن زبان هندو-اروپایی خودشان به کار می‌بردند (به همین خاطر رمزگشایی از کتیبه‌های آنان کار آسانی نیست، چون کارشناسان خط و زبان اکدی فقط می‌توانند کلمه‌ها را بخوانند بی‌آن‌که معنی آنها را بدانند). هیتّی‌ها مدارک را با مُهرهای استوانه‌یی مُهر می‌کردند و برای ملک و زمین سند می‌نوشتند. از آن‌جا که این رسم در سراسر میان‌رودان معمول بوده، برخی پژوهشگران پیوندهایی آشکار بین فرهنگ هیتّی و فرهنگ میان‌رودانی می‌بینند.

بااین‌حال، زبان اکدی بین ملت‌های آن زمان یک زبان میانجی فراملیتی به‌حساب می‌آمد. از این گذشته، سومِر (در جنوب میان‌رودان) سابقه‌ای طولانی در دادوستد با هاتّی‌ها داشت، بنابراین خیلی احتمال دارد که فرهنگ میان‌رودانی در حقیقت از فرهنگ هاتّی، و نه هیتّی، تأثیر پذیرفته باشد و هیتّی‌ها پیوندهای فرهنگی و زبانی با میان‌رودان را مدیون جذب و پذیرش فرهنگ هاتّی باشند. در همین راستا، اندک اطلاع‌های جسته گریخته‌ای که از فرهنگ و شیوۀ زندگی مردمان هیتّی به دست آمده تفاوت چندانی با حیات فرهنگی هاتّی‌ها نشان نمی‌دهند. هرچند ماهیت دقیق رابطۀ بین این دو به دلیل کمبود منابع دست اول شفافیت لازم را ندارد، و همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، تمرکز مدارک نوشتاری موجود نه روی سرگذشت مردم عادی که روی کنش‌های فرمانروایان و چهره‌های برجستۀ سیاسی و نظامی است.

پادشاهی نوین

هیتّی‌ها با آغاز دورۀ معروف به پادشاهی نوین یا امپراتوری هیتّی (1400 تا 1200 پیش از میلاد) بار دیگر به صحنۀ تاریخ برگشتند. هرچند پیش از این زمان نیز از نام چند فرمانروا (مثل تودهالیای اول و تودهالیای دوم) اطلاع داریم، آغاز رسمی این دوره با پادشاهی سوپّیلولیومای اول رقم می‌خورد که در حدود 1344 پیش از میلاد به قدرت رسید. اردال یاووز تاریخ‌دان در این مورد می‌نویسد:

سوپّیلولیوما، پادشاه هیتّی، در سراسر قرن چهاردهم پیش از میلاد چهرۀ غالب بر تاریخ خاورمیانه است، هرچند تاریخ آغاز و پایان فرمانروایی او هنوز جای بحث دارد. در ابتدا تصور می‌رفت او در حدود 1380 به تخت نشسته باشد، و دوران فرمانروایی او به احتمال زیاد حدود چهار دهه را دربر می‌گیرد. سوپّیلولیوما در نخستین سال‌های سلطنت تمرکز قدرت را در حوزۀ داخلی سرزمین هیتّی‌ها تثبیت کرد و بنیۀ دفاعی هاتّوسا را بهبود بخشید. دیوارهای دفاعی گسترده‌تری گرداگرد شهر ساخته شدند که مساحتی بزرگ‌تر از 120 هکتار درون آنها محصور شده بود. پس از آن، گسترش قلمرو هیتّی‌ها به سمت جنوب شرق آغاز شد و بیشتر سرزمین‌های شمال سوریۀ امروز به زیر فرمان [سوپّیلولیوما] درآمدند. (3)

در نتیجۀ کشورگشایی‌های سوپّیلولیوما، قلمرو بزرگ میتّانی به حد یک دولت کوچک خراج‌گزار هیتّی‌ها تنزل کرد و ناحیۀ حاصلخیز لِوانت، که دربردارندۀ شهرهای بندری مهمی مثل بیب‌لُس بود، از چنگ مصری‌ها درآمد. نامه‌های سوپّیلولیوما به دو فرعون بزرگ مصر، آمن‌حوتِپ سوم و جانشین او آخِناتِن، که در میان مجموعه کتیبه‌های معروف به «نامه‌های عمارنه» باقی مانده، به این قسمت از تاریخ میتانّی (میتّانی) اشاره دارند. مصر تا آن زمان متحد قدرتمند پادشاهی میتانّی بود، و دست کشیدن آمن‌حوتِپ سوم از حمایت توشراتّا، پادشاه میتّانی، چراغ سبزی بود به سوپّیلولیومای اول برای تاخت و تاز در منطقه.

از سوی دیگر، سوپّیلولیوما به محض فارغ شدن از تسخیر ناحیۀ شمال سوریه شروع به حمایت آشکار از مدعیان تاج و تخت میتانّی کرد. مصر هم که از قدرت نظامی هیتّی‌ها به وحشت افتاده بود، حاضر نشد برای تحکیم سلطنت توشراتّا اقدامی انجام دهد. به همین خاطر تسخیر قلمروها و دولت‌های خراج گزار مصر در منطقه، مثل بیب‌لُس، در زمان فرمانروایی آخِناتن برای سوپّیلولیوما آسان‌تر از همیشه شد. پس از درگذشت آخِناتن، پسرش توتان‌خامون به پادشاهی مصر رسید و بی‌درنگ یکی از فرماندهان بزرگ ارتش خود، هورِم‌هِب، را برای مقابله با هیتّی‌ها و جلوگیری از پیشروی بیشتر آنها فرستاد. اما این اقدام‌ او موفقیتی به دنبال نداشت چون توان نظامی مصر رو به کاهش می‌رفت درحالی‌که سپاه هیتّی روز به روز قوی‌تر می‌شد.

وقتی توتان‌خامون در 1327 پیش از میلاد به مرگی ناگهانی از دنیا رفت، بیوۀ او، ملکه آنخ‌سِنامون، در نامه‌ای از سوپّیلولیومای اول درخواست کرد یکی از پسران خود را برای همسری او بفرستد، چون او نه می‌توانست با شخصی فرودست وصلت کند، نه این‌که به‌تنهایی بر مصر فرمان براند، و پسری هم نداشت که به تخت بنشاند. این درخواست از جانب یک ملکۀ مصری در تاریخ بی‌سابقه بود و سوپّیلولیومای اول، پس از بررسی اعتبار این پیغام به لحاظ مشروعیت، پسر خود، زانان‌زا، را برای ازدواج با ملکه و تصاحب مقام فرعون به مصر فرستاد. اما زانان‌زا هرگز به مصر نرسید؛ او در راه سفر کشته شد (به احتمال زیاد به‌دست هورِم‌هِب یا وزیر بزرگ مصر، آی) تا دیگر هیچ بیگانه‌ای هوس فرمانروایی به مصر را نکند. واکنش سوپّیلولیوما به کشته شدن پسرش این بود که اقدام‌های نظامی مستقیم‌تری علیه مصر انجام دهد و آن‌چه از سرزمین لِوانت باقی مانده بود را نیز به تسخیر خود درآورد.

Hittite War Chariot
ارابۀ جنگی هیتّی
Karen Barrett-Wilt (CC BY-NC-SA)

سرانجام سوپّیلولیومای اول در جریان همه‌گیری طاعون در منطقه در 1322 پیش از میلاد درگذشت. تصور بر این است که طاعون را اسیران مصری‌ای وارد منطقه کردند که او در پی نبردهای خود به هاتّوسا آورده بود. در هر صورت، پس از او پسرش، آرنوواندای دوم، به تخت نشست، اما او هم از طاعون در امان نماند و جای خود را به برادر کوچک‌ترش، مورسیلّی دوم، داد. این جانشینی چندان مطلوب به‌نظر نمی‌رسید چون آرنوواندای دوم توسط پدرش برای فرمانروایی تربیت شده بود، درحالی‌که مورسیلّی دوم همواره فرزند کوچک خانواده به‌حساب آمده بود و تجربۀ چندانی در فرمانروایی نداشت. بنابراین، وقتی او در 1321 پیش از میلاد به‌تخت نشست، هیچ‌یک از فرمانروایان محلی او را جدی نگرفتند، و این اشتباهی بود که خیلی زود عاقبت آن را به چشم دیدند.

موواتالّی دوم (1295 تا 1272 پیش از میلاد) با ایستادگی در برابر رامسس بزرگ در نبرد قادسیه در تاریخ بلندآوازه شد.

مورسیلّی دوم پیش خود آن‌قدر از پدر آموخته بود که کسی حتا فکرش را هم نمی‌کرد. او با سرعتی باورنکردنی راهی نبرد با قبیله‌هایی شد که مدت‌ها بود برای هیتّی‌ها دردسرساز شده بودند (از جمله کاسی‌ها)، و پس از تأمین امنیت داخلی و استواری مرزهای امپراتوری خود به گسترش آن پرداخت. بدین‌ترتیب وقتی پس از 25 سال پادشاهی درگذشت، تاج و تختی قدرتمند برای پسرش، موواتالّی دوم (1295 تا 1272 پیش از میلاد)، باقی گذاشت، فرمانروایی که با ایستادگی در برابر رامسس بزرگ، فرعون سلسلۀ نوزدهم مصر، در نبرد قادسیه در تاریخ بلندآوازه شد.

موواتالّی دوم جای خود را به پسرش، مورسیلّی سوم، داد که تنها پنج سال بر سر قدرت بود و بعد عمویش، هاتوسیلّی سوم، جای او را گرفت که شهرت خود را مدیون شرکت در نخستین پیمان صلح شناخته‌شده در تاریخ، صلح قادسیه، بین هیتّی‌ها و مصری‌ها در 1258 پیش از میلاد است.

هاتوسیلّی سوم در 1237 پیش از میلاد درگذشت و فرمانروایی به پسرش، تودهالیای چهارم، رسید. در این زمان آشوری‌ها قدرت رو به رشد منطقه بودند و در 1230 پیش از میلاد سلطۀ هیتّی‌ها در ناحیه‌ای را که قبلن به میتانّی‌ها تعلق داشت، به خطر انداختند. نیروهای آشوری در حدود 1245 پیش از میلاد سپاه تودهالیای چهارم را در نبرد نیهری‌یا شکست دادند، و این مقدمه‌ای بود بر سقوط امپراتوری هیتّی. یاووز می‌نویسد:

حمله‌های پی در پی [مردمانی با تبار نامعلوم] معروف به «مردمان دریایی» در حدود 1200 پیش از میلاد بخش بزرگی از آسیای صغیر را به ویرانی کشید که دولت هیتّی هم جزئی از آن بود، و پس از آن هیتّی‌ها دیگر هرگز نتوانستند دولت خود را دوباره به‌سامان برسانند. (4)

آخرین پادشاه هیتّی، سوپیلولیومای دوم، نام داشت که در 1210 پیش از میلاد در نخستین نبرد دریایی ثبت‌شده در تاریخ شرکت کرد. در این نبرد ناوگان هیتّی بر ناوگان قبرس پیروز شد. اما این پیروزی استثنا بود، و قدرت روزافزون آشوری‌ها، هم‌زمان با تهاجم‌های پی در پی مردمان دریایی و قبیلۀ کاسی که بار دیگر سر به شورش برداشته بودند، پایه‌های استقرار امپراتوری هیتّی را تا مرز فروپاشی سست و لرزان کرد. سرانجام هاتّوسا در 1190 پیش از میلاد به‌دست کاسی‌ها به آتش سوخت. هرچند شواهد باستان‌شناسی از متروک شدن تدریجی این مکان در طول چندین دهه خبر می‌دهند. در هر حال گمان می‌رود سوپّیلولیومای دوم در جریان حملۀ کاسی‌ها به هاتّوسا کشته شده باشد. کریستوفر سکار می‌نویسد:

اوج قدرت نظامی هیتّی‌ها در زمان فرمانروایی سوپّیلولیومای اول بروز کرد، زمانی که سپاهیان او بر سر تسخیر لِوانت با مصر و میتانّی کوس هماوردی می‌زدند [اما] امپراتوری هیتّی در 1200 پیش از میلاد فروپاشید و موجب شد تا منطقۀ جنوب کوه‌های تاوروس زیر نفوذ دولت-شهرهای نو-هیتّی برود و سرانجام در قرن نهم پیش از میلاد به طور کامل جذب امپراتوری آشور شود. (215)

آشوری‌ها هر چیزی از امپراتوری هیتّی را که به دردشان نمی‌خورد از بین بردند و سلطۀ فرهنگی خود را در تمام منطقه گسترش دادند. با این حال، بخشی از منطقه دست کم تا 630 پیش از میلاد همچنان با عنوان «سرزمین هاتّی‌ها» شناخته می‌شد، هرچند ساکنان آن دیگر از هاتّی‌ها یا فرمانروایان هیتّی و دستاوردهای آنان یاد نمی‌کردند.

حذف آگهی ها
آگهی ها

دربارۀ مترجم

Nathalie Choubineh
ناتالی چوبینه مترجم و پژوهشگر مستقل رقص در جهان باستان با گرایش یونان و خاور نزدیک باستان است. او آثاری در زمینۀ رقص باستان، قوم‌موسیقی‌شناسی، و ادبیات منتشر کرده، و عاشق یادگیری و انتقال آموخته‌ها است.

دربارۀ نویسنده

Joshua J. Mark
جاشوا ج. مارک از بنیانگذاران «دانشنامۀ تاریخ جهان» و مدیر بخش محتوای سایت است. او استاد سابق «کالج مِریست» (نیویورک) بوده و در آنجا تاریخ، فلسفه، ادبیات، و نویسندگی تدریس کرده است. جاشوا سفرهای زیادی رفته و مدتی در یونان و آلمان زندگی کرده است.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Mark, J. J. (2018, May 01). هیتّی‌ها [The Hittites]. (N. Choubineh, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-163/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Mark, Joshua J.. "هیتّی‌ها." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی May 01, 2018. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-163/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Mark, Joshua J.. "هیتّی‌ها." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 01 May 2018. پایگاه اینترنتی. 13 Oct 2024.