کهنترین شعر عاشقانۀ جهان ترانۀ عاشقانه برای شو-سین (حدود ۲۰۰۰ پیش از میلاد) نام دارد و در میانرودان باستان به منظور استفاده در آیینهای قدسی مربوط به باروری و حاصلخیزی سروده شده است. جایگاه کهنترین شعر عاشقانۀ جهان در باور همگانی تا پیش از یافت شدن این ترانه در سدۀ نوزدهم و ترجمۀ آن سدۀ بیستم میلادی به غزل غزلهای سلیمان نبی در کتاب مقدس عهد عتیق تعلق داشت.
باستانشناسان در سدۀ نوزده میلادی برای کاوش وارد منطقۀ میانرودان شدند تا به جستجوی شواهد مادیای بپردازند که صحت تاریخی روایتهای تورات و انجیل را به لحاظ علمی تأیید کند. هرچند احتمال میرود که قصد اصلی آنها دست کم در ابتدا این نبوده باشد، اما نیاز آنان به تنخواه برای هزینههای سفر و کندوکاو (که به علاقۀ عموم برای توجیه چنین هزینههایی متکی بود) خیلی زود بنای کاوشها را بر همین اساس استوار کرد.
با این حال، باستانشناسان بهجای یافتن شواهدی که دنبالش بودند، به کتیبههایی به خط میخی برخوردند که نشان میدادند بسیاری از داستانهای موجود در کتابهای مقدس در اصل از منابع میانرودانی برگرفته شدهاند. این کشف نهتنها دانش دینی آن زمان بلکه نگاه بشر به تاریخ جهان را نیز از بنیان دگرگون ساخت.
کاوشها و یافتهها
در سال ۱۸۴۵ میلادی، آستن هنری لِیارد (Austen Henry Layard) به همراه دستیار خود، هرمز رسام، شروع به حفاری در محوطۀ کالح، محل شهر آشوری نمرود، کرد. او برای یافتن محوطههای نامبرده در کتاب مقدس چنان شور و شوقی داشت که با یافتن نخستین شواهد نه چندان روشن و دقیق بیدرنگ نتیجه گرفت شهر باستانی نینوا را پیدا کرده است. او در ۱۸۴۹ گزارشی از حفاریهای خود را منتشر کرد، که عنوان آن را با الهام از انجیل نینوا و بقایای آن (Nineveh and its Remains) گذاشته بود. کتاب بیدرنگ پرفروش شد، و موفقیت آن جرقۀ علاقهمندی همگان به تاریخ میانرودان بهعنوان دریچهای به جهان روایتهای دینی را زد. بدین ترتیب، گروههای بیشتری برای کاوش و یافتن سایر شهرهای نامبرده در تورات و انجیل به منطقه فرستاده شدند.
تا پیش از این جریان در میانۀ قرن نوزدهم میلادی، انجیل قدیمیترین کتاب دنیا و غزل غزلها (یا ترانۀ سلیمان) کهنترین شعر عاشقانه تصور میشد. اما جالب این که در نهایت کاوشها درست عکس مقصود اصلیشان را به اثبات رساندند. وقتی لِیارد سرانجام در ۱۸۴۶ تا ۱۸۴۷ محوطۀ اصلی شهر نینوا را پیدا کرد، به کتابخانۀ بزرگ آشوربانیپال (فرمانروایی ۶۶۸ تا ۶۲۷ پیش از میلاد) برخورد. کهننوشتهای این کتابخانه که به خط میخی بودند، وقتی بهدست آشورشناس برجستۀ انگلیسی، جرج اسمیت، ترجمه شدند، آشکارا نشان دادند که داستانهایی مثل «هبوط آدم» و «توفان نوح» نه کار نویسنده یا نویسندگان احتمالی «سِفر پیدایش» بلکه حکایتهایی قدیمی هستند که از دیرباز در میانرودان وجود داشته و بعدها توسط نبشتگران عبری مورد تقلید و اقتباس قرار گرفتهاند. به همین صورت، غزل غزلها نیز که تاریخی قدیمیتر از سدههای ششم تا سوم میلادی نداشت، با پیدا شدن ترانۀ عاشقانه برای شو-سین (متعلق به حدود ۲۰۰۰ پیش از میلاد) دیگر نمیتوانست کهنترین شعر عاشقانه بهحساب بیاید.
ترجمه و تفسیر
لوحی که گِلنوشتۀ ترانۀ عاشقانه برای شو-سین به خط میخی روی آن نوشته شده بود، پس از کشف به «موزۀ استانبول» در ترکیه منتقل شد و برای محافظت داخل یکی از کشوهای انبار قرار گرفت. این گِلنوشته تا سال ۱۹۵۱ ترجمهنشده و ناشناس مانده بود. در این زمان سومرشناس نامی، سمیوئل نوآح کرِیمر، هنگام کار روی ترجمۀ متنهای باستانی میانرودان به آن برخورد.
کرِیمر زمانی این گِلنوشته را از کشو بیرون کشید که تازه ترجمۀ متنی را به پایان برده و در حال جستجو و بررسی گزینههای بعدی برای ترجمه بود. او در کتاب خود، تاریخ در سومر آغاز میشود، در وصف این لحظه مینویسد:
لوح کوچک شمارۀ ۲۴۶۱ در یکی از کشوها، بین چند قطعۀ دیگر، قرار داشت. همین که چشمم به آن افتاد، جذابترین ویژگی آن یعنی وضعیت خوب محفوظ ماندنش توجهم را جلب کرد. خیلی زود متوجه شدم کهننوشتی که در حال خواندنش هستم یک شعر است، که به تعدادی بند تقسیم شده و محتوای آن در ستایش عشق و زیبایی است، با یک عروس شادمان و پادشاهی به نام شو-سین (که نزدیک به چهارهزار سال پیش در سرزمین سومر فرمانروایی میکرده است). شعر را بارها و بارها از نو خواندم، جای تردید درمورد محتوای آن نبود. قطعهای که در دست داشتم یکی از کهنترین شعرهای عاشقانهای بود که به دست بشر نوشته شده است. (۲۴۵)
البته این شعر فقط یک ترانۀ عاشقانه نبود، بلکه بخشی از آیینهایی دینی معروف به «ازدواج مقدس» بهشمار میرفت که هر سال اجرا میشدند. در این مراسم پادشاه بهطور نمادین با ایزدبانو اینانّا ازدواج میکرد، با او همبستر میشد، و بدین ترتیب باروری و فراوانی را برای سال جدید تضمین میکرد. به نوشتۀ کرِیمر:
بنا بر باورهای سومری، یکی از وظایف دینی فرمانروا این بود که سالی یک بار با کاهنهای وقف معبد اینانّا، ایزدبانوی عشق و زایندگی، ازدواج کند، تا تضمینی برای حاصلخیزی خاک و باروری رحم زنان فراهم آورد. این مراسم دیرین در روز جشن سال نو برگزار میشد و با جشن و سرور فراوان و رقص و آواز و پایکوبی همراه بود. شعری که روی گِلنوشتۀ کوچک در استانبول نقش بسته به احتمال زیاد توسط عروس برگزیدۀ شو-سین شاه در جریان برگزاری یکی از همین جشنهای سال نو قرائت میشده است. (۲۴۵ تا۲۴۶)
جرمی بلَک، تاریخدان انگلیسی، که او هم در عرصۀ کار روی متنهای میانرودانی از جایگاه والایی برخوردار است، تفسیری مشابه از این شعر ارائه میدهد، و مینویسد:
این شعر یکی از چند ترانۀ عاشقانهای است که برای این پادشاه ساخته شده و بیانگر باور درونی او به رابطۀ نزدیک و شخصیاش با ایزدبانوی عشق است. احتمال میرود در برخی از این ترانهها فقط نام پادشاه را هنگام اجرا بهجای نام دُموزی [معشوق آسمانی اینانّا در اسطورهها] میگذاشتند. ترانهها تقریبن بیتردید مخصوص اجرا در بستر آیینهای دینی خاصی بودند، که با عنوان «ازدواج مقدس» به آنها اشاره شده ولی چند و چون دقیق برگزاری آنها معلوم نیست. اعتقاد به این که پادشاه بهواقع با ایزدبانو همبستر میشود پیوند تنگاتنگی با عقیده به الوهیت پادشاه در این برهه از تاریخ دارد. (۸۸ تا ۸۹)
به نوشتۀ بلَک، شاید باور همگانی این بوده که پادشاه با همبستر شدن با یکی از کاهنههای اینانّا در حقیقت با خود ایزدبانو همبستر میشود، ولی اطلاع دیگری دربارۀ آیین ازدواج مقدس در دست نیست. خواندن شعر توسط «عروس» آشکارا کارکرد دینی و اجتماعی داشته، اما محتوای شعر بسیار عاطفی و درونی است و عشق احساسی و شهوانی را با زبانی زنانه بیان میکند.
پسزمینۀ تاریخی شعر
دوران فرمانروایی شو-سین پادشاه بر شهر اور در سامانۀ گاهشناختی معروف به «گاهشناسی کوتاه» از ۱۹۷۳ تا ۱۹۶۴ پیش از میلاد بوده، ولی سامانۀ «گاهشناسی طولانی»، که همچنان مورد استفادۀ عدهای از پژوهشگران قرار میگیرد، آن را از ۲۰۳۷ تا ۲۰۲۹ پیش از میلاد ارزیابی میکند. با این حساب، ترانۀ عاشقانۀ منسوب به دوران شو-سین را میتوان متعلق به ۱۹۶۵ یا ۲۰۳۰ پیش از میلاد دانست، اما بیشتر معمول است که تاریخ سروده شدن آن را حدود ۲۰۰۰ پیش از میلاد در نظر بگیرند. شو-سین پسر کوچک شولگی پادشاه اور (فرمانروایی ۲۰۲۹ تا ۱۹۸۲ پیش از میلاد) بود، که خود یکی از بزرگترین پادشاهان «دورۀ سوم اور» (۲۰۴۷ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد) بهشمار میرود. پسر بزرگ شولگی، اَمَر-سوئِن (فرمانروایی ۱۹۸۲ تا ۱۹۷۳ پیش از میلاد)، با سرکوب شورشها فرمانروایی خود را تا پایان عمر حفظ کرد. اما پس از مرگ نابههنگام او به نیش عقرب، تاج و تخت اور به برادرش شو-سین رسید. او را یکی از بهترین فرمانروایان «دورۀ سوم اور»، اگر نگوییم بهترین آنها، دانستهاند.
به نوشتۀ پروفسور استیون برتمَن، استاد مطالعات کلاسیک دانشگاه وینزور، «شو-سین در یک سلسله شعر شهوانیِ دیگر که به زبان اکدی سروده شدهاند نیز نقش اصلی را دارد. این شعرها درست مثل غزل غزلهای کتاب مقدس در قالب گفتگو تنظیم شدهاند» (۱۰۵). بدین ترتیب، ترانۀ عاشقانه برای شو-سین یکی از «پیشنویس»های میانرودانی متنهایی بوده که صدها سال بعد از آن در قالب کتاب مقدس عهد عتیق نوشته و گردآوری شدند.
حاصل کاوشهای باستانشناسی سدۀ نوزدهم میلادی در میانرودان نگاه بشر به تاریخ جهان را از بنیان دگرگون کرد. تا پیش از آن، گسترۀ تاریخ باستان به انجیل محدود میشد و کسی فکر نمیکرد پیش از روایتهای کتاب مقدس هم چیزی وجود داشته است. اما پس از کشف تمدنهای میانرودان دامنۀ تاریخ گستردهتر و ژرفتر شد، و سرگذشت بشر پیچیدگیهای تازه و جالبی پیدا کرد. ادبیات میانرودان باستان نخستین قالبهای ادبی جهان را فراهم آورد، و نخستین موارد بیان احساسها و تجربههای انسانی را آشکار ساخت، که یکی از آنها تجربۀ عشق و شیدایی در همین کهنترین شعر عاشقانۀ جهان است.
متن شعر
ترجمۀ زیر از روی متن ترانۀ عاشقانه برای شو-سین انجام شده، که در کتاب سمیوئل نوآح کرِیمر، تاریخ در سومر آغاز میشود، صفحههای ۲۴۶ تا ۲۴۷، آمده است:
ای داماد، ای عزیز دل من،
زیبایی تو بیکران است، چون عسل شیرین،
ای شیر، ای عزیز دل من،
زیبایی تو بیکران است، چون عسل شیرین،
تو دل و جانم را اسیر کردهای، بگذار در برابرت لرزان بایستم.
ای داماد، مرا تو به حجلهگاه خواهی برد.
تو دل و جانم را اسیر کردهای، بگذار در برابرت لرزان بایستم.
ای شیر، تو مرا به حجلهگاه خواهی برد.
ای داماد، بگذار تو را نوازش کنم.
نوازش گرانقدر من لذیذتر از عسل است.
در حجلهگاه، از عسل لبریز،
بگذار از زیبایی بیکران تو لذت ببرم.
ای شیر، بگذار تو را نوازش کنم.
نوازش گرانقدر من لذیذتر از عسل است.
ای داماد، تو از لذت وجود من بهره بردهای،
به مادرم بگو، او تو را شیرینکام خواهد ساخت.
پدرم، او به تو هدیهها خواهد داد.
روحت، میدانم که کجا روحت را شاد کنم،
ای داماد، در خانۀ ما بیارام تا سپیدهدم،
قلبت، میدانم که کجا قلبت را مسرور کنم،
ای شیر، در خانۀ ما بیارام تا سپیدهدم.
تو، چون تو دوستم داری.
مرا که تمنا دارم از نوازشهایت بده،
ای سرور و خداوند من، ای سرور و نگهدار من،
ای شو-سین من، که دل اِنلیل را مسرور میسازی،
مرا که تمنا دارم از نوازشهایت بده.
مکان تو همچون عسل بیکران است، تمنا دارم دست خود را بر آن بگذار،
دست خود را همچون جامهای از گیشبان [الیاف اقاقیا] بر آن بگستر،
دست خود را همچون جامهای از گیشبان-سیکین بر فراز آن کاسه کن.
این یک ترانۀ بَلبَلۀ اینانّا است.