دوره ی انتقالی اول مصر

17 روزهای باقی مانده

سرمایه گذاری در آموزش تاریخ

با حمایت از بنیاد خیریه تاریخ جهانی ما، شما در آینده آموزش تاریخ سرمایه گذاری می کنید. کمک مالی شما به ما کمک می کند تا نسل بعدی را با دانش و مهارت هایی که برای درک دنیای اطراف خود نیاز دارند، توانمند کنیم. به ما کمک کنید سال جدید را آماده انتشار اطلاعات تاریخی قابل اعتماد تر و رایگان برای همه شروع کنیم.
$779 / $10000

تعریف

Joshua J. Mark
توسط ، ترجمه شده توسط Rihanna Ahmadi
منتشر شده در 30 September 2016
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, فرانسوی, یونانی, اسپانيايي
چاپ مقاله
Intef II (by David Moran, CC BY-SA)
اینتف دوم
David Moran (CC BY-SA)

دوره ی انتقالی اول مصر( 2040-2181 ق.م) دوره ای است که پس از پادشاهی قدیم مصر( 2181-2613 ق.م) و قبل از پادشاهی میانه ی مصر ( 1782-2040 ق.م) به وقوع پیوست. مصریان باستان خود از اصطلاح " دوره ی انتقالی" استفاده نمی کردند؛ این اصطلاح در قرن نوزدهم میلادی به وسیله ی مصرشناسان به وجود آمد. از دوره های با ثبات تاریخ مصریان با نام" پادشاهی" و از دوره هایی که با درگیری های سیاسی و عدم ثبات همراه بود با نام "دوره های انتقالی" یاد می شود. برای مدت طولانی از دوره ی انتقالی اول به عنوان یک "عصر تاریک" یاد می شد یعنی زمانی که دولت مرکزی پادشاهی قدیم، که بر پایه و اساس دوره ی سلسله ای اولیه (2613-3150 ق.م) در مصر بنا شده بود، سقوط کرد و کشور در یک بی نظمی مطلق فرو رفت. پژوهش های اخیر این نظر را اصلاح کرده اند و امروزه این دوره به عنوان یک تغییر و تحول در نظر گرفته می شود یعنی جایی که قدرت و رسوم به وسیله ی حکومت در ممفیس، پایتخت پادشاهی قدیم، صادر می شد و در سرتاسر مصر به آنهایی که موقعیت پایین تری داشتند امر می شد.

احتمالا بهترین راه درک و شناخت دوره ی انتقالی اول مصر شناختن نظام سرمایه داری خرده فروشی مدرن و مصرف گرایی انبوه است. در اواسط قرن نوزدهم میلادی (حدود 1858) فروشگاه بزرگ آمریکایی Macy's در شهر نیویورک به خود می بالید که آنها "کالاهای مناسب میلیونرها را با قیمت های میلیونی" می فروختند (14th Street Tribune، 2). قبل از انقلاب صنعتی و مصرف گرایی انبوه، کالاهای خاص فقط در دسترس افراد ثروتمند بودند؛ کسانی که درآمد زیادی برای خریدن اینگونه کالاها داشتند. با ظهور فروشگاه هایی مانند Macy's، به دنبال انقلاب صنعتی و تولید انبوه، اینگونه کالاها اگرچه با کیفیت کمتر، با قیمت کمتری در دسترس همه ی افراد قرار گرفت. این دقیقا همان چیزی است که در دوره ی انتقالی اول مصر اتفاق افتاد. کسانی که قبلا نمی توانستند خانه هایی با شکوه، باغ، مقبره، نوشته های مقبره و یا نوشته های هرم مختص به خود جهت هدایت به سمت زندگی پس از مرگ تهیه کنند، در دوره ی انتقالی اول این استطاعت را پیدا کردند چرا که دیگر ثروت فقط در اختیار اشراف با طبقه ی اجتماعی بالا نبود. در حالیکه قبلا فقط پادشاه می توانست نوشته های مقبره را به شکل نوشته های هرم داشته باشد، در این دوره اشراف، مقامات و مردم عادی هم می توانستند یک کتاب راهنما برای جهان زیرین به شکل نوشته های تابوت تهیه کنند.

این قضیه به دلیل سقوط دولت مرکزی در ممفیس و ظهور نومارک ها ( فرمانداران یا مدیران نوم ها، مناطق مصری)، که در آخر قدرت بیشتری نسبت به پادشاه مصر به دست آوردند، اتفاق افتاد. در طی سلسله ی چهارم پادشاهی قدیم، مقدار انبوهی از منابع و نیروی انسانی برای ساخت اهرام و مجموعه های وداع جیزه استفاده شد و همانطور که این ناحیه رشد می کرد قدرت کاهنان و افراد دیگری مثل آنها که این ناحیه را مدیریت و از آن مراقبت می کردند افزایش یافت. کاهنان وداع به ویژه آنهایی که به خدای خورشید رَع مربوط می شدند، ثروت بیشتری نسبت به اشراف و نجبا به دست آوردند. کاهنان به حدی قدرتمند بودند که بر روی مقامات نفوذ داشتند و هرچه کاهنان قدرت بیشتری پیدا می کردند نومارک ها هم قدرتمندتر می شدند. هر چقدر نوم ها ثروتمندتر می شدند، مردم بیشتری توانایی تهیه ی کالاها و خدمات را پیدا می کردند، کالاهایی که قبلا فقط در دسترس افراد ثروتمند بود.

این یک دوره تغییر و انتقال بود برای جایی که قدرت و رسومی که توسط سلطنت در ممفیس صادر می شد در سراسر کشور به آن دسته از مناطقی که موقعیت پایین تری داشتند ابلاغ می شد.

ظهور کاهنان به همراه عوامل دیگر مانند نبود جانشین برای پپی دوم که سال های طولانی حکومت کرد و وقوع یک خشکسالی بزرگ باعث سقوط ساختار سیاسی پادشاهی قدیم شد و مصر را وارد دوره ی انتقالی اول کرد؛ ولی باز هم نباید این دوره را "عصر تاریک" یا عصر بی نظمی مطلق خواند. این یک دوره ی تغییر برای مصر بوده است و زمانی که این تغییر جذب فرهنگ مصر شد کشور وارد دوره ی پادشاهی میانه شد و تاریخ ادامه پیدا کرد. کمبود سوابق و اسناد معتبر به ویژه در رابطه با سلسله های هفتم و هشتم و کیفیت آثار هنری و معماری به شهرت این دوره به عنوان" عصر تاریکی" کمک می کند. به علاوه، نبود یک دولت مرکزی قدرتمند - و کشمکش بین مصر علیا و سفلی - این عصر را به عنوان عصر بی نظمی مطلق و بی قانونی معرفی می کند. این درست است که در دوره ی انتقالی اول اتحادی که در زمان نارمر ( به نام منس شناخته شده است، حدود 3150 ق.م) به دست آمده بود وجود نداشت ولی کشور از هرج و مرج مطلقی که به وسیله ی نویسنگان متأخر به صورت رسمی به آن اطلاق داده می شود نیز به دور بود. دوره ی انتقالی اول با ظهور منتوهوتپ دوم (2010-2061 ق.م) از تبس که مصر را تحت حکومت خود به اتحاد رساند و دوره ای به نام پادشاهی میانه را آغاز کرد، به اتمام رسید.

ماهیت دوره ی انتقالی اول

در زمان پادشاهی قدیم، حاکمان مقادیر زیادی منابع را به مجموعه های وداع مانند ناحیه ی جیزه با اهرام معروف خود منتقل کردند. هرچه تعداد این مجموعه های باشکوه بیشتر می شد، به تعداد بیشتری کاهن و کارمند برای مراقبت از آنها نیاز پیدا می شد. قبرستان اصلی پادشاهی قدیم در جیزه قرار داشت ولی در سقاره، ابوسیر و جاهای دیگر نیز مجموعه ی وداع وجود داشت. حاکمان پادشاهی قدیم همچنین مسئولیت هایی به نومارک ها و مدیران جزئی تر محول کردند و آنها وظایف خود را مطابق با خواسته ی پادشاه انجام می دادند. همانطور که تاریخدان Marc van de Mieroop می نویسد:

یک پادشاه حتی اگر پادشاهی قدیم به وی قدرت مطلق می داد هرگز به تنهایی تمام قدرت را در دست نمی گرفت. پادشاهان به مقاماتی نیاز داشتند تا امورات پیچیده ی دربار را اداره کنند و همیشه به این افراد پاداش داده می شد؛ این پاداش ها شامل هدایای دفن و آیین های خاکسپاری بود که آنها را از اموال اختصاص داده شده برای این منظور تهیه می کردند.(86)

در دوران سلسله ی پنجم از پادشاهی قدیم پادشاه جدکارع ایزسی (2375-2414 ق.م) دولت را غیر متمرکز کرد ومسئولیت های بیشتری به این نومارک ها اعطا نمود. در همین زمان، سرازیر شدن منابع خزانه ی دولت به این مجموعه های وداع باعث قدرتمندتر شدن کاهنان شد و هدایایی که از طرف پادشاه به نومارک ها داده می شد از منابع مالی سلطنت کاست و این استان های منطقه ای را قدرتمندتر ساخت.

Intef
اینتف
The Trustees of the British Museum (Copyright)

بنابراین دوره ی انتقالی اول عمدتا با افزایش قدرت مدیران استانی مناطق جداگانه و کاهش قدرت حکومت مرکزی در ممفیس توصیف می شود. این تغییر در موضع قدرت در همه ی ابعاد باستانشناسی و شواهد ادبی آشکار است. بناهای یادبود بزرگ پادشاهی قدیم در مقیاس اهرام جیزه دیگر در دوره ی انتقالی اول ساخته نشدند به این دلیل که حاکم قدرتمندی وجود نداشت تا اینگونه پروژه ها را مدیریت کند و هزینه ی آنها را بپردازد و نیز هیچ بروکراسی برای سامان دادن به نیروی کار انسانی در مقیاس بالا وجود نداشت. فقدان بناهای با ابهت در این دوره، به همراه کیفیت پایین آثار هنری و نبود اسناد و سوابق تاریخی (نام های پادشاهان و تاریخ هایی که از سلسله ی هفتم تا دهم ذکر نشده یا گیج کننده است) باعث شدند تا پژوهشگران اولیه تاریخ مصر به این نتیجه برسند که سقوط پادشاهی قدیم کشور را به دوره ای از بی نظمی مطلق و سردرگمی وارد کرده است ولی همانطور که پیش تر ذکر شد این قضیه صحت ندارد. مصرشناس Stephan Seidlmayer در این باره می نویسد:

اطلاعات باستانشناسی و سنگ نوشته ای مربوط به دوره ی انتقالی اول نشان از حضور یک فرهنگ والا در میان اقشار فقیرتر جامعه و توسعه و پیشرفت زیاد در شهرهای استانی مصر علیا می باشد. دوره انتقالی اول بیش از آنکه یک فروپاشی کامل از جامعه و فرهنگ مصر باشد، با یک تغییر مهم، اگرچه موقتی، در مراکز فعالیت و پویایی آن توصیف می شود. (Shaw, 110)

ادعای از بین رفتن فرهنگ در این دوره ممکن است فقط از نظر یک اشراف زاده در آن زمان درست باشد. گرچه در سال های اولیه ی این دوره، پادشاهان باز هم در تلاش بودند تا از ممفیس حکومت کنند، ولی نظام قدیمی پادشاه و دولت مرکزی جای خود را به دولت های منطقه ای نومارک ها داد. با کم شدن فزاینده ی قدرت حکومت، مناطق جداگانه شکوفا شدند و الگوی قدیمی از بین رفت. مصرشناس Barbara Watterson در این مورد می گوید:

از دست رفتن قدرت مرکزی در دوره ی انتقالی اول احتمالا باعث از بین رفتن نظم اجتماعی شد ولی جامعه ی مصری، با فرمانداران محلی که به عنوان رهبر جامعه حکومت می کردند، بر اساس سلسله مراتب باقی ماند. بعد از پادشاهی قدیم، مردمی که جایگاه پایینی در جامعه داشتند صاحب مقابرشدند، مقابری که پیش از آن فقط افراد ممتاز می توانستند تهیه کنند، واغلب صنعتگران محلی کم مهارت استخدام می شدند تا آنها را بسازند. بیشتر این قبور که از سنگ آهک ساخته می شدند از بین رفته اند ولی تعداد زیادی از ستون های سنگی یادبود خاکسپاری که برای آنها ساخته شده اند هنوز پابرجا هستند. این ستون های سنگی با بیوگرافی هایی از صاحبان خود حکاکی شده اند، انسانی هایی که به محل سکنای خود افتخار می کنند و به شدت به حاکمان محلی خود وفادار هستند و در دوره ی انتقالی اول ضمن حفظ نظم اجتماعی رفاه حال خود را تأمین می کردند.

کسانی که ادعا می کنند دوره ی انتقالی اول یک فاجعه برای مصر بوده است، نتیجه گیری خود را تنها بر اساس دیدگاه افرادی با جایگاه اجتماعی بالا و برداشت سنتی از دولت مصری در دوره ی سلسله ای اولیه تا پادشاهی قدیم انجام می دهند. تا دوره ی انتقالی اول تاریخ مصریان بر پادشاه و دستاوردهای وی تمرکز داشت ولی با از بین رفتن قدرت مرکزی مردم عادی مصر جایگاه اصلی را پیدا کردند و تاریخ ساز شدند. همانطور که Siedlmayer می گوید، در این عصر "مصرروستایی از لحاظ اقتصادی ثروتمندتر و از لحاظ فرهنگی پیچیده تر شد" (Shaw, 112). تمرکز دیگر بر روی پادشاه نبود و بر روی مدیران منطقه ای و زندگی افرادی که در منطقه ی آنها زندگی می کردند قرار گرفت. Siedlmayer می نویسد:

در سیستم سیاسی خشک پادشاهی قدیم، پادشاه هسته ی مرکزی قدرت مشروع بود. تمام اقداماتی که مقامات انجام می دادند با دستور پادشاه انجام می شد و وی شایستگی آنها را قضاوت می کرد و پاداش می داد. زمانی که قدرت سلطنت کم شد یک فضای بازتری به وجود آمد. در این زمان، حاکمان محلی می توانستند مطابق با اهداف خود عمل کنند. (Shaw, 121)

تصویر فرهنگی که از بررسی شواهد به دست آمده است نشان می دهد این دوره یک " دوره ی تاریک" به همراه بی نظمی مطلق نبوده است ولی به سادگی مشخص است که یک الگوی متفاوت اجتماعی و سیاسی نسبت به قبل اتفاق افتاده است. تصویر ضعیف ارائه شده از این دوره، همانطور که گفته شد، به دلیل فقدان سوابق تاریخی و گرایش پژوهشگران اولیه به پذیرفتن آثار ادبی متأخر به عنوان اسناد تاریخی می باشد.

فقدان سوابق تاریخی و پاپیروس ایپوور

به طور واضح اساسی ترین مشکل در درک و شناخت دوره ی انتقالی اول فقدان اسناد تاریخی است. پادشاهی قدیم با ساخت اهرام و مجموعه های وداع، که داستان های آنها را روایت می کرد، تاریخ مصر را در سنگ حفظ کرده بود. در دوره ی انتقالی اول، بدون حضور دولت مرکزی که امورات را اداره کند، هر استان جداگانه ای به طور مستقل امورات خود را اداره می کرد و کم و بیش می توانست به حفظ تاریخ مصر توجه کند. دوره های بعدی به این دوره به چشم یک " عصر تاریک" نگاه می کردند به این دلیل که به نظر می رسید با ارزش های مصریان مغایرت دارد. مهم ترین مفهوم برای مصریان باستان تعادل( معات) بود و دوره ی انتقالی اول از این تعادل کاملا به دور بود. پیش از این دوره پادشاه به عنوان نماینده ی خدایان در نظر گرفته می شد، به عنوان پسر خدا، کسی که تعادل را در زندگی مردم خود به عنوان یک وجودیت الهی ایجاد می کرد. Siedlmayer می نویسد: مصریان احساس کردند "مردم بدون حاکمان خود بی دفاع هستند و اگر به حال خود رها شوند نمی توانند با خطرات زندگی مقابله کنند" (Shaw, 120). بعد ازدوره ی انتقالی اول این دیدگاه به عنوان یک دیدگاه غالب برای سال ها وجود داشت، همان طور که Marc van de Mieroop می نویسد:

دوره ی انتقالی اول در تعدادی از آثار پادشاهی میانه همیشه با لفظ منفی و به عنوان دوره ای از آشفتگی ذکر شده است. در حالیکه در گذشته تاریخدانان این تفاسیر را دقیق می دانستند، امروزه این آثار را که حداقل پنجاه سال بعد از اتحاد دوباره ی مصر نوشته شده به عنوان بیان خشم و غضب مردم پادشاهی میانه می دانیم. در واقع این آثار از دوره ی اول انتقالی نیستند و مطالعه ی آنها همچنان دشوار است. ( 80-79)

آثاری که van de Mieroop به آنها استناد می کند اغلب یک دوره ی تاریک و بی قانون را به تصویر می کشند زمانی که هیچ پادشاهی در مصر وجود نداشت و بی نظمی مطلق حکمرانی می کرد. از مهم ترین این آثار می توان به " پاپیروس ایپوور( نوحه های ایپوور یا پندهای ایپوور) اشاره کرد؛ در این اثر یک کاتب در زمان پادشاهی میانه از قهقرایی که مصر به آن فرو رفته اظهار تأسف می کند. پاپیروس ایپوور را برای مدت طولانی به دوره ی انتقالی اول مربوط می دانستند و این تفسیر در گذشته بر تاریخدانان و پژوهشگرانی که این دوره را "عصر تاریک" می نامیدند تأثیر زیادی گذاشته بود. با این حال، تا حد بسیار قابل توجهی، سخنران در پاپیروس ایپوور از تغییر ساختار اجتماعی که آن را تأیید نمی کند، ابراز تاسف می کند:

انسان های فقیر ثروتمند شدند. کسی که نمی توانست حتی کفش صندل بخرد حالا جواهرات می خرد. راهزن ها صاحب جواهرات می شوند، نجیب زاده دزد شده است... طلا، لاجورد، نقره و فیروزه، عقیق و آمیتیس بر گردن برده های زن آویزان است در حالیکه زنان اشراف زاده در اطراف بیهوده پرسه می زنند.

پاپیروس ایپوورهمچنین بیان می کند که چگونه " انسان هایی با جایگاه دیروزی وجود ندارند" و " آن کسی که دیروز وجود داشته امروز از بین رفته است"؛ درواقع راجع به گذشته و اینکه زندگی به چه صورت بوده است ابراز تأسف می کند. در این پاپیروس این موضوع که "افراد بینوا امروزه مانند نجیب زادگان رفتار می کنند" به دفعات تکرار شده است و نشان دهنده ی یک احساس غربت و دلتنگی برای زمانی است که به جایگاه اجتماعی هر فرد بیشتر توجه می شد، زمانی که خیلی بیشتر مورد علاقه ی نویسنده است. این جمله که " هر انسان مرده ای مانند یک انسان تازه متولد شده است" در رابطه با مردم طبقه ی پایین جامعه است که در حال حاضر قادرند مقبره هایی را تهیه کنند که قبلا فقط توسط افراد ثروتمند و نجیب زادگان خریداری می شد. به علاوه این کاتب از کیفیت پایین کالاها در زمان خود ابراز تأسف می کند و شکایت می کند که ، " مواد مورد نیاز برای هر هنر و صنعتی رو به اتمام است،" که به تولید انبوه کالاها در این زمان در مصر اشاره می کند. مقایسه ی کارهای هنری بی کیفیت در مقایسه با آثار پادشاهی قدیم یکی از دلایلی هستند که باعث شد در ابتدا پژوهشگران دوره ی انتقالی اول را به عنوان عصر سقوط و انحطاط فرهنگی بدانند. دلیل عدم کیفیت بالای کالاها در زمان کاتب این بود که برای مصرف انبوه به تولید انبوه رسیده بودند.

Ipuwer Papyrus
پاپیروس ایپوور
Rijksmuseum van Oudheden, Leiden (CC BY)

تمام این مسائل باعث می شوند که پیوند پاپیروس ایپوور با دوره ی انتقالی اول بسیار وسوسه انگیز باشد - که همین اتفاق هم افتاده است - ولی هیچ دلیل منطقی برای این پیوند وجود ندارد. پاپیروس ایپوور تاریخ نیست بلکه ادبیات است و در مورد موضوعی است که در نوشته های مصریان بسیار محبوب بوده است ( تعادل) همانطور که محقق Miriam Lichtheim می گوید، " نظم در مقابل بی نظمی مطلق" (150). با توجه به Lichtheim پاپیروس ایپوور در ارتباط با دوره ی انتقالی اول نیست و امروزه تعداد زیادی از محققان با وی هم عقیده هستند. البته هنوز هم به علت فقدان اسناد تاریخی از این دوره و شباهت در ساختار اجتماعی ذکر شده( مردمان تنگدستی که حالا می توانند اجناس گران قیمت تهیه کنند) بسیاری از دانشمندان و مورخان بسیار خوبمان با نویسندگان قبلی هم عقیده شده اند و معتقدند که شکوه و شکایت ایپوور تصویر دقیقی از سبک زندگی در دوره ی انتقالی اول است. حتی یک تاریخدان به بزرگی Margaret Bunson می نویسد که دوره ی انتقالی اول " یک عصراز آشفتگی و بی نظمی مطلق است که با سقوط پادشاهی قدیم آغاز شد"(78). اینکه در این عصر آشفتگی وجود داشته غیر قابل انکار است ولی "بی نظمی مطلق" واژه ی اغراق آمیزی برای توصیف این دوره می باشد.

به علاوه پاپیروس ایپوور به دوره ها و حوادث دیگر هم اشاره دارد مثل بلاها از کتاب مقدس هجرت که خدای عبرانی ها آنها را به مصر نازل کرد. همان طور که پاپیروس ایپوور ارتباطی با دوره ی انتقالی اول ندارد هیچ کمکی هم به روشن کردن روایت کتاب مقدس نمی کند. روایت ها راجع به زمان از دست رفته ابراز تأسف می کنند، آرزوی روزهای خوب گذشته را دارند و نیز راجع به موقعیت کنونی زندگی یک فرد در هر فرهنگی از گذشته تا به امروز گله می کنند و پاپیروس ایپوور هم یکی از این روایات است.

دو مقر پادشاهی

با همه ی این تفاسیر ادعای وجود آشفتگی و به قول بعضی بی نظمی مطلق پشتیبانی تاریخی دارد و از فقدان یک حکومت مرکزی قدرتمند و اختلاف حکمرانی بین دو مقر پادشاهی یعنی هراکلئوپلیس در مصر سفلی و تبس از مصر علیا ناشی می شود. سلسله های هفتم و هشتم مصر از ممفیس به حکمرانی خود ادامه دادند ولی در واقعیت فقط بر جمعیت منطقه ی خود کنترل داشتند. مناطق مختلف مصر هر کدام به صورت جداگانه حکومت می کردند. نبود اطلاعات کافی درباره ی پادشاهان سلسله ی هفتم و هشتم نشان از بی کفایتی و ناکارآمدی آنهاست. اسامی و تاریخ های مربوط به این پادشاهان در تاریخ مصر تکرار نشده است. در برهه ای از زمان، پایتخت قدیمی ممفیس توسط حاكمان آنجا كه خود را جانشین فراعنه ی پادشاهی قدیم می دیدند، رها شد. سپس حاکمان سلسله ی نهم و دهم ( که نام و تاریخ آنها بسیار گیج کننده است و منطقی نیست) هراکلئوپلیس را به عنوان پایتخت خود برگزیدند و خود را پادشاهان حقیقی مصر اعلام کردند. Siedlmayer در این باره می نویسد:

تاریخ نگار مانتو اطلاعات خیلی کمی راجع به هجده و یا نوزده پادشاه سلسله ی هراکلئوپلیس که احتمالا به مدت صد و هشتاد و پنج سال بر مصر حکومت کردند به ما می دهد. حتی نام های آنها هم به صورت عمده غیر قابل شناسایی هستند و به استثنای یک یا دو مورد، این که بخواهیم نام های این پادشاهان را به جایگاه های درستی درترتیب سلسله ای اختصاص دهیم غیر ممکن است. به اضافه، طول زمان پادشاهی هیچ کدام از این پادشاهان مشخص نیست.(Shaw, 128)

علت جابجایی پایتخت به هراکلئوپلیس هر چه که بوده و اقداماتی که حاکمان در ممفیس انجام می دادند کاملا واضح است که بی ثمر بوده است. شهر تبس در مصر علیا، که در زمان جابجایی پایتخت از ممفیس به هراکلئوپلیس فقط یک نوم مصری بوده است، در این زمان به خلأ قدرت واکنش نشان داد.

ظهور تبس و اتحاد دوباره ی مصر

حدود سال 2125 ق.م یک نومارک تبانی به نام اینتف که ملقب به "ارباب بزرگ" نوم و " ناظر کاهنان" بود در تبس به قدرت رسید و اقتدار حاکمان هراکلئوپلیس را به چالش کشید. اینتف اول سلسله ی یازدهم مصر را تأسیس کرد و نیروی جنبشی را آغاز کرد که در آخر تبدیل به اتحاد دوباره ی کشور شد. از وی در زمان پادشاهی میانه به نام " اینتف بزرگ " یاد می کردند و نیز یک تندیس به یاد او در معبد کارناک برافراشته شد. امروزه مقبره ی عظیم وی در صف ال-دوبه در قبرستان الطارف در نزدیکی ویرانی های تبس هنوز هم قابل مشاهده است.

Egyptian stela from Intef blocks at a temple precinct
ستون سنگی مصری از بلوک های اینتف در محوطه ی معبد
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

پادشاه دوم سلسله ی یازدهم منتوهوتپ اول ( حدود 2115 ق.م) تبس را به عنوان پایتخت واقعی مصر اعلام کرد و پروسه ی اتحاد مصر را با غلبه بر نوم های اطراف آن آغاز کرد. این قضیه در زمان سلطنت جانشینان وی به ویژه واهانخ اینتف دوم ( 2063-2112 ق.م) ادامه داشت. واهانخ اینتف دوم لقب " پادشاه مصر علیا و سفلی" را به خود اختصاص داد و به عنوان یکی از اولین اقدامات خود به شهر آبیدوس غلبه کرد. آبیدوس یکی از قدیمی ترین شهرهای مصر بود که پادشاهان اولیه مصر در آن به خاک سپرده شده بودند، و برای تصرف این شهر واهانخ اینتف دوم ادعای خود را به عنوان جانشین شایسته ی این پادشاهان اولیه اعلام کرد. وقتی که آبیدوس امن شد، وی به طور دوره ای در طی سلطنت خود با پادشاهان هراکلئوپلیس وارد جنگ شد.

واهانخ اینتف دوم صرفا یک رهبر جنگی یا یک نومارک استانی نبود که به قدرت رسیده باشد. وی خود را شاه واقعی مصر می دانست و تمام تلاش خود را کرد تا مانند شاهان گذشته رفتار کند و خود را با باریک بینی ها و مسئولیت ها همسو کند. وی بناهای یادبود و معابدی برای خدایان ساخت و اولین بنای یادبود را به بزرگداشت خدای آمون در کارناک بنا نهاد. وی اطمینان حاصل کرد که خانواده اش، اعضای فامیلش، خدمتکاران و مردمش همگی زندگی راحتی داشته باشند و اصل معات را در خط مشی های خود رعایت کرد. واهانخ اینتف دوم برای اینکه الگوی بزرگترین حاکمان پادشاهی قدیم را رعایت کند فقط به اعضای نزدیک خانواده و دوستان نزدیک خود اعتماد کرد و قدرت و تفویض داد. هیچ نومارک قدرتمندی نه تنها در تبس یا اطراف آن بلکه در هیچ نوم دیگری که تحت کنترل حکومت تبان بود وجود نداشت. همانگونه که Siedlmayer می گوید واهانخ حکومتی بر پا کرد که بر پایه ی اعتماد به " پیوندهای محکم وفاداری غریزی و کنترل و نظارت دقیق" بود (Shaw, 126). این دقیقا همان سیاست پادشاهان قدیمی مصر مانند اسنفرو، خوفو و خفره از پادشاهی قدیم بود.

واهانخ اینتف دوم پس از مرگ در الطارف بیرون تبس دفن شد و یک ستون سنگی بیوگرافی در ورودی مقبره ی وی نصب شد. Siedlmayer دراین باره می نویسد:

این بنای یادبود، که تفسیری از پادشاه به همراه سگ های مورد علاقه اش می باشد با نگاهی به گذشته، دستاوردهای سلطنت وی را خلاصه می کند و گفته های ذکر شده در متن به وسیله کتیبه های پیروان وی کاملا تأیید می شود. (Shaw, 125)

بعد از وی نختنبتپ نفر اینتف سوم ( حدود 2063 ق.م) به سلطنت رسید. وی شهر اسیوط را از شاهان هراکلئوپلیس گرفت وموقعیت تبس را استحکام بخشید. موفقیت وی به وسیله ی شاهزاده ی بزرگ منتوهوتپ دوم کامل شد؛ وی بر هراکلئوپلیس غلبه کرد و مصر را متحد کرد. بعدا در نوشته های مصری منتوهوتپ دوم به عنوان "منس دوم" معرفی شد و به عنوان یک شاه بزرگ که دوباره نظم را به مصر برگرداند ستایش می شد. با پیروزی وی، دوره ی انتقالی اول به پایان خود نزدیک شد و پادشاهی میانه آغاز شد. تحولات دوره ی انتقالی اول به صورت چشمگیر بر دوره ی بعدی مصر تأثیر گذاشت. در بیشتر دوره ی پادشاهی میانه، حاکمان پادشاهی میانه و نومارک های منطقه ای با هم همکاری کردند تا بی نظیرترین کارهای هنری و یکی از باثبات ترین جوامع تاریخ بشر را به وجود بیاورند.

حذف آگهی ها
آگهی ها

دربارۀ مترجم

Rihanna Ahmadi
من علاقه مند به مصرشناسی هستم. بیش از پانزده سال است که در زمینه ی مصرشناسی مطالعه می کنم. یکی از کتاب های مورد علاقه ی من در این زمینه کتاب درآمدی بر باستانشناسی مصرباستان نوشته ی کاترین ای. بارد است.

دربارۀ نویسنده

Joshua J. Mark
جاشوا ج. مارک از بنیانگذاران «دانشنامۀ تاریخ جهان» و مدیر بخش محتوای سایت است. او استاد سابق «کالج مِریست» (نیویورک) بوده و در آنجا تاریخ، فلسفه، ادبیات، و نویسندگی تدریس کرده است. جاشوا سفرهای زیادی رفته و مدتی در یونان و آلمان زندگی کرده است.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Mark, J. J. (2016, September 30). دوره ی انتقالی اول مصر [First Intermediate Period of Egypt]. (R. Ahmadi, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-15056/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Mark, Joshua J.. "دوره ی انتقالی اول مصر." ترجمه شده توسط Rihanna Ahmadi. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی September 30, 2016. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-15056/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Mark, Joshua J.. "دوره ی انتقالی اول مصر." ترجمه شده توسط Rihanna Ahmadi. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 30 Sep 2016. پایگاه اینترنتی. 14 Dec 2024.