آشوربانیپال

تعریف

Joshua J. Mark
توسط ، ترجمه شده توسط Arash Taheri
منتشر شده در 02 September 2009
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, فرانسوی, اسپانيايي
چاپ مقاله
King Ashurbanipal (by Artaxiad, GNU FDL)
شاه آشوربانیپال
Artaxiad (GNU FDL)

آشوربانیپال(۶۶۸ تا ۶۲۷ ق.م. همچنین موسوم به آسوربانیپال) آخرین شاه از شاهان بزرگ آشور بود. معنای نام او چنین است: آشور آفریننده یک وارث است. او پسر شاه اسرحدون از دوره متاخر امپراطوری آشور بود. در کتاب تورات( عهد عتیق نزد مسیحیان) او با نام آسناپر یا اوسناپر شناخته می شود ( کتاب عزرا باب ۴ آیه ۱۰). در حالیکه نزد یونانیان به نام sardanapolos و نزد رومیان به عنوان sardanapulus شناخته می شود.

بزرگترین توسعه قلمروی امپراطوری آشور که شامل بابل، پارس، سوریه و مصر میشد در زمان او رخ داد(گرچه مصر بدنبال یک شورش تحت فرماندهی فرعون پسامتیک از زیر سلطه آشور خارج شد). آشوربانیپال شاهی محبوب بود که با شهروندان خود به نیکی رفتار مینمود هرچند با مردمان مغلوب با قساوت و بیرحمی برخورد میکرد که برجسته ترین نمونه آن رفتار او با یک شاه شکست خورده بود که زنجیر مخصوص سگان به فک او زد و او را مجبور کرد که در دوران اسارت در لانه سگ زندگی کند. این حادثه در یک نقش برجسته به تصویر کشیده شده است.

شهرت فراوان او بخاطر کتابخانه عظیم او در نینوا است که او خود به عنوان بزرگترین دستاوردش از آن یاد میکند. در دوران حکومت آشوربانیپال کشور عیلام( که مدتهای مدید بعنوان دشمن شکست ناپذیر آشور شناخته میشد) نابود شد و اورارتو، دیگر رقیب دیرینه، تحت استیلای آشور درآمد.در اواخر دوران حکومت او، امپراطوری آشور آنقدر گسترده شده بود که حفظ و نگهداری آن بسیار مشکل بود. در اواخر دوران زمامداری او امپراطوری آشور تقریبا در آستانه فروپاشی بود و با مرگ او بطور کامل از هم گسیخت.

سالهای آغازین زمامداری و لشکرکشی به مصر

اسرحدون در سال ۶۷۱ ق.م. مصر را فتح کرده بود ولی مصریان کمی بعد علم طغیان برافراشتند و تعداد زیادی از فرمانداران آشوری را از جایگاهشان بیرون راندند.در سال ۶۶۹ق.م. اسرحدون سربازان خود را بسیج کرد و برای فرونشاندن شورش لشکرکشی کرد ولی پیش از انکه به مرز مصر برسد درگذشت. خوشبختانه پیش از قشون کشی به رتق و فتق امور خود پرداخت. زمانی که پدرش- سناخریب- ترور شد او مجبور شده بود با گروههای حامی برادرش به مدت ۶ هفته بجنگد تا بتواند تاج و تخت خود را مصون نگه دارد. بنابراین او نمیخواست چنین اتفاقی برای وارثش رخ دهد.

در اثنای جمع آوری کتب کتابخانه، مرمت نینوا و اداره امور امپراطوری ، آشوربانیپال به قشون کشی های خود ادامه داد.

سین-ایدینا-آپلا بزرگترین پسر و وارث اسرحدون در سال ۶۷۲ق.م. درگذشته بود و اکنون اسرحدون دومین پسر خود، آشوربانیپال را بعنوان جانشین خود برگزید. او دول دست نشانده خود را وادار کرد سوگند وفاداری در قبال آشوربانیپال یاد کنند تا مبادا بر سر مساله جانشینی او در آینده شورشی رخ دهد. تقریبا در همین زمان، زاکوتو مادر اسرحدون، پیمان وفاداری موسوم به نقیا- زاکوتو را صادر کرد که بر مبنای آن دربار آشور و همه سرزمینهای تحت سلطه آشور را وادار به پذیرش و حمایت حکومت آشوربانیپال مینمود. به منظور اجتناب و جلوگیری از هرگونه درگیری بر سر حکومت، از آن نوع که خود با برادرانش داشت، اسرحدون برای پسر کهتر خود شمش-شوم-اوکین طبق حکمی حکومت بابل را در نظر گرفت.

در سال ۶۶۸ق.م. آشوربانیپال جانشین اسرحدون شد و دستور داد تا جشن تاجگذاری باشکوهی به مناسبت بر تخت نشستن برادرش در بابل گرفته شود. در کتیبه های خود، او از استقبال و خوشامدگویی پر شور و حال مردم بابل از برادرش شمش-شوم-اوکین، که همراه با بازگرداندن مجسمه بزرگ مردوک به مردم بابل بود یاد میکند(در سال ۶۸۹ق.م. مجسمه مردوک بدسیله سناخریب پس از غارت شهر به تاراج رفته بود). او مقام بابل را بعنوان یک شهر بزرگ احیا کرد و از شمش-شوم-اوکین به عنوان برادر محبوبم یاد کرد. هنگامی که از بابل و سرزمینهای جنوبی آسوده خاطر شد برای به پایان رساندن آنچه پدرش آغاز کرده بود لشکریان خود را به سوی مصر گسیل کرد.

King Ashurbanipal (Artist's Impression)
آشوربانیپال (برداشت هنرمند)
Mohawk Games (Copyright)

اسرحدون فرعون تیرهاکاه را شکست داده بود ولی او را نکشت. خانواده تیرهاکاه بعنوان اسیر به نینوا آورده شدند و آنجا ماندند ولی او و خانواده اش به نوبیا گریختند. زمانی که آشوربانیپال در حدود سال ۶۶۷ق.م. به مصر حمله کرد ارتش خود را به سمت جنوب تا شهر تبس پیش برد و بر سر راه خود هر شهری را که طغیان کرده بود غارت کرد. تنها شاهی که مورد عفو واقع شد شاه نچو از شهر سایس بود که نسبت به آشور وفادار باقی ماند. پسر نچو، پسامتیک، بوسیله اسرحدون به شهر نینوا آورده شد تا مطابق با باورها و آموزه های آشوری پرورده شود و اکنون به سوی پدرش برگردانده شد تا با او در امر حکومت شریک باشد. آشوربانیپال قلمرو مصر را بین این دو حاکم تقسیم کرد و سپس با این باور که مساله حاکمیت مصر تامین شده است به آشور بازگشت تا به حل مشکلات خود با عیلام بپردازد. پسر برادر تیرهاکاه که مرد جوانی موسوم به تاتانامی بود، به آسیب پذیری مصر تحت حاکمیت مشترک دو حاکم پی برد و تصمیم گرفت که از فرصت بدست آمده بهره مند شود.

تاتانامی به سوی مصر حرکت کرد و با صرف حداقل نیرو هر شهری را بر سر راه خود تسخیر کرد‌. در ممفیس که آن زمان پایتخت بود به مبارزه با نیروهای آشوری- مصری تحت فرماندهی شاه نچو پرداخت. گرچه پسامتیک توانست با موفقیت ارتش نوبیایی ها را دفع کند ولی نچو در این نبرد کشته شد.مصریها حکومت نوبیایی ها را بر آشور ترجیح می دادند و پسامتیک خود را از انظار مخفی کرد‌. در سال ۶۶۳ق.م. گروه شورشیان به نینوا رسیدند و آشوربانیپال در راس لشکر خود شورشیان را درهم کوبید.

Lion-Hunting Scene, King Ashurbanipal
شکار شیر به وسیله آشوربانیپال
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

مواضع شورشیان در شهر تبس غارت شد و تاتانامی لشکرکشی خود را رها کرد و به نوبیا گریخت. سپس آشوربانیپال پسامتیک را به عنوان فرعون مصر قرار داد. او را با پادگانهای آشوری که در نقاط استراتژیک قرار گرفته بود مجهز کرد و پس از آن در سال ۶۶۵ق.م. به آشور بازگشت. مابین سالهای ۶۶۵ تا ۶۵۷ ق.م. او قیامی را در شهر صور سرکوب کرد، با عیلامی ها جنگید، ارتش خود را برای مطیع کردن دوباره مردم شهر تبال در آناطولی رهبری کرد و سرزمین اورارتو را که دوباره به تهدید منافع آشور پرداخته بود تحت انقیاد خویش درآورد. در حالیکه او مشغول این نبردها بود، مصر به تدریج از زیر سلطه او خارج می شد.

نخستین لشکرکشی به عیلام و شورش بابل

پسامتیک از اینکه به عنوان حاکم دست نشانده آشور شناخته میشد ناخشنود بود و درصدد برآمد تا استقلال خود را با انجام بده بستانهایی با فرمانداران مصری و کسب نظر مساعد گیگز ، پادشاه لیدیه، در آناطولی بدست آورد. در سال ۶۵۳ق.م. به کمک لیدیایی ها، پسامتیک سربازان آشوری را از مصر بیرون راند و شهر سایس را به عنوان پایتخت جدید خود قرار داد. گرچه اخبار مربوط به شورش مورد توجه آشوربانیپال قرار گرفت، ولی هیچ کدام از منابع تاریخی که حاکی از بازگشت او به مصر برای حل این مساله باشد اشاره ای نمیکنند. عیلام ، دشمن قدیمی آشور، گرفتاریهایی را برای آشور بوجود آورده بود و آشوربانیپال آن را در اولویت قرار داد.

تا سال ۶۵۳ق.م. شمش شوم اوکین نیز از اینکه شاه دست نشانده آشوربانیپال باشد خسته شده بود. کتیبه های بجا مانده از بابل حاکی از آن است که آشوربانیپال احکام دولتی مربوط به برادرش را دیکته میکرد و امور حکومت او را خود اداره میکرد. دیگر کتیبه ها حاکی از آنست که شمش-شوم-اوکین ماموران مخفی را به سوی شاه عیلام میفرستاد و خواهان کمک او برای خارج شدن از زیر یوغ آشور بود. اینگونه به نظر می رسد که آشوربانیپال ، از نیرنگهای برادرش چیزی نمی دانست و فقط از این قضیه مطلع بود که ارتش عیلام در حال آمادگی برای حمله به بابل بود و او با مهار حمله آنها ارتش خود را به سمت عیلام گسیل کرده و به آن سرزمین حمله نمود.

Assyrian Soldiers Engaging with Nubian Soldiers at Memphis
نبرد سربازان آشوری با سربازان نوبیایی در ممفیس
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

او عیلامی ها را شکست دادو شهرهایشان راتاراج کرد. بر اساس کتیبه های بجا مانده او با شمشیر خود تومان- شاه عیلام- و پسرش را کشت: با حمایت آشور آنها را کشته و سر انها را در مقابل همدیگر از تن جدا کردم. او سپس سرهای بریده شده را به نینوا آورد و آنها را به عنوان آذین بندی در باغ خود آویخت. از آنجاکه آشوربانیپال از دعوت عیلامیها به بابل بوسیله برادرش بی اطلاع بود، شمش-شوم-اوکین به حاکمیت خود ادامه داد و آشوربانیپال امور حکومتی را به او دیکته میکرد.

حتی اگر او از همدستی برادرش در قضیه حمله عیلام اطلاعی داشت، او فرصتی برای پرداختن به این مساله نداشت.ائتلافی از مادها، پارس ها و صیمری ها در همان سال به سمت نینوا حرکت کردند و نیروهای خود را به باروهای شهر رساندند. آشوربانیپال از سکاها که متحد او بودند و سواره نظام متبحری نیز بودند دعوت کرد و بدین ترتیب توانست ائتلاف را شکست دهد و شاه مادها- فرورتیش- را نیز بکشد.

شمش-شوم-اوکین نیز همچون سابق از اینکه حاکم دست نشانده برادرش باشد ناخشنود بود و در سال ۶۵۲ق.م. به شکل علنی دست به قیام زد‌. او روستاها و پایگاههای آشور را اشغال کردو انها را تحت نام حاکمیت بابل در آورد. زمانی که آشور بانیپال در پاسخ به این اقدام ارتش خود را به منطقه گسیل کرد شمش -شوم-اوکین به پشت باروهای بابل عقب نشینی کرد جایی که او بوسیله نیروهای آشوری تحت محاصره قرار گرفت.

کتیبه های بجا مانده از آن روزگار از وضعیت جانکاه مدافعین بابل در پشت دیوارهای شهر حکایت میکند: آنها گوشت تن پسران و دختران خود را از فرط گرسنگی خوردند، زمانی که شهر سقوط کرد، انهایی که جان به در برده بودند بوسیله سربازان آشور سر بریده شدند و آشوربانیپال این گونه روایت میکند: باقی افرادی که زنده ماندند را هلاک کردم... و اجساد بر روی هم انباشته آنها را خوراک سگان،خوکان، گرگها، عقابها، پرندگان آسمان و ماهیان اعماق دریا کردم. شمش -شوم-اوکین در کاخش خود را در آتش انداخت تا از اسارت فرار کرده باشد. پس آن آشوربانیپال یک دولت آشوری موسوم به کاندالو را در بابل مستقر کرد.

دومین لشکرکشی به عیلام

در همان زمان سقوط بابل یعنی در سالهای ۶۴۸ تا ۶۴۷ق.م. عیلام به جنگ داخلی دچار شد. شاه عیلام درگذشت و اکنون گروههای مختلفی برای کسب قدرت با هم مبارزه میکردند. آشوربانیپال از فرصت بدست آمده برای وارد کردن ضربه نهایی به دشمن دیرین خود استفاده کرد و لشکر خود را به سمت عیلام هدایت کرد. سوزان وایز باوئر مینویسد: شهرهای عیلامی سوزانده شدند، معابد و کاخها در شوش به تاراج رفتند. تنها با انگیزه انتقام ،آشوربانیپال دستور داد که مقابر شاهان عیلام گشوده شود و استخوانهای شاهان عیلام را به اسارت خود در آورد.‌ زمانی که او شهر شوش را در سال ۶۴۷ق.م. غارت و نابود کرد، او لوحی را از خود بجا گذاشت که در آن به شرح پیروزی خود بر عیلامی ها می پردازد:

شوش، شهر مقدس بزرگ، مسکن خدایان، مسند اسرار آنها، من آن را فتح کردم. من وارد کاخهای آن شدم، گنجینه های آن را گشودم جایی که نقره و طلا، کالاها و ثروت ها بر روی هم انباشته شده بود. من زیگورات ( معبد) شوش را ویران کردم. شاخهای مسین مشعشع ان را خرد کردم. معابد عیلام را با خاک یکسان کردم، خدایان و الهگان آن را بر باد دادم. مقابر کهن و نوی شاهان عیلام را ویران کردم و استخوانهای شاهان عیلام را با خود به آشور آوردم. من شهرهای عیلام را منهدم کرده و بر ویرانه های آن شهرها نمک ریختم.

هرکسی که کوچکترین ادعایی نسبت به تاج و تخت داشت اسیر میشد و بعنوان برده به نینوا آورده میشد. در راستای سیاستهای آشور، آشوربانیپال گروه کثیری از مردمان را جابجا کردو شهرها را خالی از سکنه نمود و زمینها را نابارور می ساخت. باوئر مینویسد:

آشوربانیپال ویرانه های کشور نابود شده را بازسازی نمیکرد. او هیچ فرمانداری بر آن شهرها نمی گماشت و از ساکن کردن دوباره مردمان در شهرهای ویران شده جلوگیری میکرد. او این شهرهای جدید آشور را به حال خود رها میکرد. عیلام بی حفاظ و بدون دفاع باقی ماند.

بعدها ثابت شد که این اقدام یک اشتباه بود جایی که پارس ها آرام آرام قلمرو عیلام را به زیر سلطه خود در آوردند و به کار بازسازی و استحکام شهر پرداختند. در آن زمان آنها موجبات سرنگونی امپراطوری آشور را فراهم کردند.

Ashurbanipal as High Priest
آشوربانیپال در مقام کاهن اعظم
Zunkir (CC BY-SA)

کتابخانه آشوربانیپال

پس از سقوط عیلام، این نظر که امپراطوری آشور تا ابد باقی نمی ماند پوچ از آب درآمد. در آن زمان هیچ رقیبی هم تراز آشور وجود نداشت. دشمنان قدیمی آشور یعنی عیلام و اورارتو هردو شکست خورده بودند و حتی مصر نیز که آزاد شده بود تحت سیطره فرهنگ آشور قرار داشت. دیگر سرزمینهای امپراطوری که طغیان میکردند به سختی در هم کوبیده میشدند.

آشوربانیپال حامی بزرگ هنرها بود و اکنون توجه خود را معطوف به این مساله کرده بود. او کتابخانه مشهور خود را که دارای ۳۰۰۰ لوح گلی بود در نینوا تاسیس کرد. در میان آثار باقی مانده در این کتابخانه میتوان به انوما الیش (حماسه آفرینش بابلی) و بزرگترین داستان حماسی دنیا یعنی حماسه گیلگمش اشاره کرد. در میان الواح بجا مانده در نینوا میتوان به داستان کهن و میان رودانی طوفان بزرگ که نسبت به داستان طوفان نوح در کتاب مقدس دارای تقدم تاریخی است اشاره کرد که پس از کشف کتابخانه در قرن ۱۹ میلادی به عنوان بزرگترین و مهم ترین یافته باستان شناسی در تاریخ قلمداد میشود.

Cylinder of Ashurbanipal II
استوانه آشوربانیپال
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

آشوربانیپال خود مدعی بود که قادر به خواندن خط میخی است هم به زبان اکدی و هم به زبان سومری و مجموعه نوشته های او بسیار زیاد است. پل کریوازک مینویسد: آشوربانیپال نه تنها قادر به خواندن آن خطوط بود بلکه به هنرهای مرتبط با کتابت کاملا مسلط بود. آشوربانیپال خود اینچنین میگوید:

من ، آشوربانیپال، درون کاخ، به حکمت نابو(رب النوع دانش) پی بردم. من سرآمد انواع هنرهای نوشتاری شدم. الواح پر رمز و راز سومری و زبان مبهم و پیچیده اکدی که به سختی میتوان فرا گرفت را خوانده ام؛ والاترین لذت من خواندن کتیبه های قبل از طوفان بزرگ است. بهترین آثار مربوط به کتابت که پیش از من هیچ شاهی آنرا فرا نگرفته بود آموختم، طبابت را بطور کامل فراگرفتم، کتب منتخب غیر دینی، آموزه های باارزش، هرچه که به نینورتا و گالا(خدایان طب) مربوط است ، آنها را بر الواح نوشته و روایت کرده ام و آنها را به قصد لذت و خواندن در کاخ خود بجا گذاشته ام.

کریوازگ میگوید این یک فخرفروشی بیهوده نبود بلکه آشوربانیپال حقیقتا قادر به نوشتن خط میخی بر روی الواح بود که بر آنها امضای آشوربانیپال مشهود است. برای ساختن کتابخانه مشهور خود او به همه شهرها و مراکز آموزشی در سرتاسر بین النهرین امر کرد تا رونوشت همه آثار بجامانده تا آن دوره را به نزد او بفرستند. کریوازک مینویسد:

او فقط بدنبال این نبود که مجموعه عظیمی از آثار را بر روی هم انباشته کند، بلکه میخواست مطمئن باشد که از همه آثار شرعی مربوط به بین النهرین رونوشتی در اختیار داشته باشد. در نامه ای به فرماندار بورسیپا او فهرستی از اوراد و اذکار و دیگر متون را بر می شمارد.

وسعت حیرت آور کتابخانه خود بزرگترین گواه بر این ادعاست که او در امر گردآوری آثار آن روزگار که از رعایای خود خواسته بود تا چه میزان موفق بود. باوئر مینویسد:

با سعی و تلاش فراوان آشوربانیپال کتابخانه او به فضیلت دائمی دوران حکومت او تبدیل شد. " من آشوربانیپال ، پادشاه گیتی، کسی که خدایان به او هوش و خرد ارزانی داشته اند، کسی که ذکاوت خارق العاده ای برای کشف دقایق و ظرایف دانش کسب کرده است( هیچ کدام از اسلاف من دارای چنین فهمی در باب این مطالب نبودند)، من این الواح را در کتابخانه نینوا برای حیات و سعادت روح خود قرار دادم، برای ماندگاری سلطنتم." اسرحدون ممکن بود قادر به حفظ مصر باشد ولی سلطنت آشوربانیپال در اذهان تا ابد باقی خواهد ماند.

مرگ و سقوط امپراطوری

در اثنای جمع آوری کتب کتابخانه، مرمت نینوا و اداره امور امپراطوری ، آشوربانیپال به قشون کشی های خود ادامه داد. او همچنین به امر بازسازی بابل نیز نظارت میکرد.تا سال ۶۲۹ق.م. سلامت او رو به وخامت گذاشت و از نینوا به سمت حران در شمال عزیمت کرد. او امپراطوری را به دست پسرش آشور-اتل-ایلانی سپرد ولی این تصمیم او بوسیله برادر دوقلوی جانشین او یعنی سین-شار-ایشکون به چالش گرفته شد و آتش جنگ داخلی شعله ور شد.

سرزمینهای تحت سلطه آشور از این تفرقه بدست آمده بهره مند شده و خود مختاری بیشتری بدست آوردند. زمانی که آشوربانیپال در سال ۶۲۷ق.م. درگذشت امپراطوری او از هم گسیخت. آنگونه که باوئر مینویسد:همزمان با اعلام خودمختاری دولتهای دست نشانده، هرج و مرج تقریبا همه قسمتهای امپراطوری را در کام خود فرو برد. مابین سالیان ۶۲۷ تا ۶۱۲ ق.م. مادها، پارسها، بابلی ها، صیمری ها، سکاها و کلدانی ها آشور را سوزاندند و غارت کردند و بدین ترتیب امپراطوری آرام آرام مضمحل شد.

در سال ۶۱۲ق.م. آشور ، کالهو و نینوا بدنبال یک آتش سوزی بزرگ ویران شدند. کتابخانه آشوربانیپال در زیر دیوارهای سوخته کاخ او مدفون شد و به مدت ۲۰۰۰ سال مفقود باقی ماند. اکتشاف این کتابخانه فهم مردم دنیای جدید را در مورد فرهنگ و گذشته تغییر داد.

پیش از کشف کتابخانه آشوربانیپال، کتاب مقدس بعنوان کهن ترین کتاب دنیا شناخته میشد و داستانهای موجود در آن نیز بدون همتای تاریخی به شمار می آمد. عملیات حفاری و باستان شناسی که در قرن ۱۹ میلادی به وسیله سر آستن هنری لایارد و هرمز رسام بعمل آمد و همچنین ترجمه آن آثار تاریخی بوسیله جرج اسمیت جهانی را که تا آن زمان کسی از آن اطلاعی نداشت به تصویر کشید. امپراطوری آشوربانیپال سقوط کرد و سرزمینهایی را که او فتح کرده بود بوسیله دیگران بارها تسخیر شد ولی کتابخانه او باقی ماند و همانطور که خود او ادعا کرده بود بعنوان بزرگترین دستاورد او شناخته شد.

حذف آگهی ها
آگهی ها

دربارۀ مترجم

Arash Taheri
I am arash taheri. I live in Iran. History, art, literature and philosophy are my field of interests.

دربارۀ نویسنده

Joshua J. Mark
جاشوا ج. مارک از بنیانگذاران «دانشنامۀ تاریخ جهان» و مدیر بخش محتوای سایت است. او استاد سابق «کالج مِریست» (نیویورک) بوده و در آنجا تاریخ، فلسفه، ادبیات، و نویسندگی تدریس کرده است. جاشوا سفرهای زیادی رفته و مدتی در یونان و آلمان زندگی کرده است.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Mark, J. J. (2009, September 02). آشوربانیپال [Ashurbanipal]. (A. Taheri, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-506/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Mark, Joshua J.. "آشوربانیپال." ترجمه شده توسط Arash Taheri. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی September 02, 2009. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-506/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Mark, Joshua J.. "آشوربانیپال." ترجمه شده توسط Arash Taheri. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 02 Sep 2009. پایگاه اینترنتی. 31 Oct 2024.