
سیرنها در اسطورههای یونانی موجوداتی بودند که با آوازخوانی زیبا و مقاومتناپذیر خود دریانوردان را فریفته میکردند و به نابودی میکشاندند. معروفترین حضور سیرنها در ادبیات یونان باستان بخشی از اودیسه اثر هومر است، که در آن قهرمان حماسه، اودیسئوس، در سفر بازگشت طولانی خود از جنگ تروا به وطن، موفق میشود از جذبۀ آواز این موجودات فرار کند و جان سالم در ببرد. سیرنها در هنر یونان باستان معمولن به شکل پرندههایی با سر و صورت زنانه بازنمایی میشوند.
خاستگاهها و ویژگیها
سیرنها موجوداتی ترکیبی بودند که بدن پرنده و سر زن داشتند، و در برخی تجسمها صاحب دست و بازوی انسانی نیز میشدند. یکی از سنتهای روایی یونان باستان سیرنها را در اصل همراهان پرسفونه معرفی میکند، که چون نتوانستند مانع دزدیده شدن او بشوند به عنوان مجازات به این صورت درآمدند. بنا بر شواهد تاریخی، موجودات همتای سیرنها در اسطورههای قدیمیتر شرق و میانرودان هم وجود داشتند، و در دورۀ شرقیگرایی هنر یونان (Orientalizing) در سدۀ ششم پیش از میلاد از راه اقتباس سبکهای هنری شرقی، از جمله هنر مصری، آشوری و بابلی، وارد فرهنگ یونانی شدند. سیرنها علاوه بر صدای خوش، در نواختن ساز لیرا نیز مهارت داشتند. استعداد موسیقایی آنها چنان شگفتانگیز بود که گفته میشد موسیقی آنان میتواند حتا باد و توفان را نیز آرام کند. بر این اساس، افسانهای وجود دارد که در آن سیرنها به استعداد موسیقایی خود چنان مغرور میشوند که موسیها (ایزدبانوان موسیقی و هنر) را به رقابت میطلبند، هرچند ناگفته پیداست که موفقیت نصیب آنها نمیشود.
هیچیک از مردان دریا تا کنون کشتی سیاه خود را از این نقطه عبور نداده بی آن که به آوای چون عسل شیرینی گوش بسپارد که از لبان ما جاری است، و هیچکس نبوده که به این آوا گوش سپرده و به شوق نیامده باشد و عقل نباخته به راه خود رفته باشد. (سیر ها، اودیسه کتاب ۱۲، سطرهای ۱۸۶ تا ۱۹۰)
بنا به روایت هومر، سیرنها ساکن جزیرهای نزدیک سکیلا و خاریبدیس بودند (دو هیولا در باورهای سنتی که در تنگۀ مِسینا بین ایتالیا و سیسیل زندگی و از آن نگهبانی میکردند). آنها همواره منتظر و مترصد بودند که یک کشتی گذارش به آن نقطه بیفتد تا آنها بتوانند با آواز دل انگیز خود ملوانان کشتی را مجذوب کرده و به سوی خطر بکشانند. مردم باور داشتند که جزیرۀ محل سکونت سیرنها سراسر پوشیده از مرغزارهایی است که جسد هزاران هزار قربانی نگونبخت در آنها در حال پوسیدن است. در متن هومر فقط به دو سیرن اشاره شده، اما بیشتر نویسندگان بعدی آنها را سه تن میدانستند. تبارشناسی سیرنها در نوشتههای گوناگون متفاوت است، و نویسندگان باستان آنان را فرزندان گایا، فُرکیس، آخیلوس و استروپی، یا جزء الاهگان موسیقی دانستهاند.
سیرنها و اودیسئوس
سیرنها هرکسی را که به آنان نزدیک شود افسون میکنند. مردی که نادانسته به طرف آنها برود دیگر روی خانه و خانواده را نخواهد دید... چرا که سیرنها با صدای شفاف و رسای آواز خود او را افسون میکنند، در حالی که خود در مرغزاری نشستهاند که سطح زمینش از پوشش استخوانهای در حال فرسایش مردان برآمده، مردانی که هنوز بر استخوانهاشان تکه های پوست پژمرده آویزان است. (پند کیرکی (سیرسه)، اودیسه، کتاب ۱۲: سطرهای ۳۹ تا ۴۷)
تلاش سیرنها برای اغوای اودیسئوس و افرادش که در بازگشت از جنگ تروا به وطن خود ایتاکا از کنار جزیرۀ آنها میگذشتند، از معروفترین افسانههای مربوط به این موجودات اسطورهیی است. اودیسئوس، از پهلوانان بزرگ در فرهنگ یونان باستان، به هوش و زیرکی و ترفندسازی شهره بود، و در این ماجرا نیز به این سادگی فریفتۀ سیرنها نمیشد. او که پیشاپیش با پند کیرکی از خطر سیرنها آگاه شده بود، به افرادش دستور داد او را به دکل کشتی ببندند تا بتواند آواز زیبای سیرنها را بشنود ولی قادر به پیروی از وسوسۀ آنها نباشد. افرادش نیز گوشهای خود را با موم بستند و بدین ترتیب کشتی آنها به سلامت از کنار جزیرۀ سیرنها گذشت.
پهلوان اساطیری دیگری که سیرنها تلاش کردند او را به دام بیندازند یاسون بود، که با کشتی خود آرگونات در راه رسیدن به پشم زرین گذارش به آنها افتاده بود. یاسون که به توان موسیقایی بینظیر یار و همراه خود، اُرفئوس، اطمینان داشت، زحمت بستن گوش به خود نداد و فقط نغمۀ آواز سیرنها را در آوای شکوهمند لیرانوازی اُرفئوس غرق کرد. بنا بر یک افسانه، سیرنها اگر آدمی موفق میشد در برابر وسوسۀ آنها مقاومت کند محکوم به نابودی بودند. اما در هیچ منبع باستانی به صراحت گفته نشده اودیسئوس یا اُرفئوس موجب نابودی یا خودکشی آنها شده باشند.
سیرنها در هنر یونان باستان چگونه بازنمایی میشدند؟
پررونقترین مکانهای کیش پرستش سیرنها شهر نئاپلیس (ناپل)، جزیرۀ سیسیل، و روی هم رفته خطۀ جنوب ایتالیا بود. در شهرهای یونانینشین این منطقه هنرمندان یونانی برای بازنمایی سیرنها اغلب از موجوداتی با بدن پرنده و سر زن استفاده میکردند. این موجوات گاهی یک لیرا به چنگ داشتند و در صحنههای مربوط به موسیقی، دیونیسوس، یا روی یادمانهای مردگان ترسیم میشدند. نگارۀ آنها روی آتشدانهای مفرغی هم زیاد دیده میشد، و نقاشی برخورد آنها با اودیسئوس در سفر بازگشت او به وطن از نگارههای محبوب روی ظرفهای سفالی بود.
یکی از معروفترین نمونههای این گونه ظرفها یک استامنوس (کوزۀ خمرهیی) قرمزنقش متعلق به حدود ۴۵۰ پیش از میلاد است، که از وولچی ایتالیا به دست آمده (و اکنون در موزۀ بریتانیا قرار دارد). در نقاشی روی این سفالینه یک سیرن به شکل جالبی در حال شیرجه زدن در آب دریا ترسیم شده، که میتواند نشانگر خودکشی باشد. سیرنها در هنر آرکائیک (Archaic) اغلب با ظاهری ترسناک ترسیم میشدند و ممکن بود صاحب پنجههای عقاب هم باشند. اما در هنر کلاسیک برای آنها زیبایی و وقار بیشتری در نظر میگرفتند، که البته فرسنگها با بازنمایی آنها در دورههای بعدی در پیوند با هوسبازی و بی بندو باری فاصله داشت.