
اینانّا در فرهنگ باستانی سومر ایزدبانوی عشق، شهوانیت، باروری، تولید مثل، و جنگ بود. او بعدها در فرهنگهای اکدی و آشوری با نام ایشتر یا ایشتار شناخته میشد، و در دورانهای دیرتر نیز ایزدبانوهای همتای او در اسطورهشناسی بسیاری قومها و ملتها وجود داشتند، از جمله شائوشکا یا سائوسکا در فرهنگ هیتّی، استارته یا عشتاروت در فرهنگ فُنیقی، و آفرودیته در فرهنگ یونانی.
اینانّا با ستارۀ درخشان سحری و شامگاهی، سیارۀ زهره (ناهید)، و با ایزدبانوی رُم باستان، ونوس، نیز همانندسازی شده است. او یکی از هویتهای اساطیری پیشنهادشده برای تندیس زنی است که در «نقشبرجستۀ برنی» (معروف به «ملکۀ شب») بازنمایی شده. پیشینۀ این تندیس سفالی به دوران فرمانروایی حمورابی پادشاه بابِل (۱۷۹۲ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد) برمیگردد، هرچند احتمال بیشتری وجود دارد که این اثر بازنمایی خواهر اینانّا، اَرَشکیگَل، باشد.
اینانّا در برخی افسانهها دختر اِنکی، ایزد خردمندی، آب شیرین، سحر و جادو، و چند عنصر دیگر معرفی شده، اما برخی دیگر از داستانهای اساطیری او را دختر نانّا، ایزد ماه و خردورزی دانستهاند. با این حال، اینانّا در بخش بزرگی از اساطیر سومری نوۀ اِنلیل و برادرزادۀ اِنکی است. او در اسطورههایی که دختر ماه قلمداد شده، خواهر دوقلوی ایزد خورشید، اوتو/شَمَش و در برخی منظومهها (از جمله گیلگمش، انکیدو، و جهان زیرین) خواهر گیلگمش پهلوان محسوب میشود. قدرت و ارادۀ اینانّا در تقریبن همۀ این اسطورهها حرف اول و آخر را میزند.
اینانّا در اسطورهها
در آثاری که از نخستین شاعر و نویسندۀ شناختهشدۀ تاریخ جهان، اِنههدوئانّا (۲۲۸۵ تا ۲۲۵۰ پیش از میلاد)، دختر سارگُن اکدی (فرمانروایی ۲۳۳۴ تا ۲۲۷۹ پیش از میلاد)، بهجا مانده، اینانّا آشکارا همان ایشتَر تلقی شده و جایگاه او از یک خدای محلی مربوط به گیاهان به ملکۀ آسمانها و محبوبترین ایزدبانو در سراسر میانرودان (بینانهرین) ارتقا یافته است. گوندولین لیک، پژوهشگر میانرودان باستان، مینویسد:
اینانّا برترین ایزدبانوی سومر محسوب میشد، و ایزد حامی شهر اوروک بود. برای نوشتن نام او از علامتی استفاده میکردند که به شکل ساقۀ نی بود و حلقهای نُکِ آن بسته شده بود. این علامت را حتا در کهنترین کتیبهها، که از میانۀ هزارۀ چهارم پیش از میلاد بهجا ماندهاند، نیز میتوان یافت. نام اینانّا در همۀ فهرستهای نخستینی نام ایزدان و بین چهار ایزد اصلی، در کنار آنو، اِنکی، و اِنلیل، آمده است. کهننوشتهای «دورۀ دودمانی نخستین» (۳۱۵۰ تا ۲۶۱۳ پیش از میلاد) موارد زیادی از توسل به اینانّا در مقام حافظ و نگهدار ویژۀ پادشاهان را ثبت کردهاند. سارگُن اکدی در جنگ و در اقدامهای سیاسی خود از او یاری میطلبید. اما چهرۀ نظامی این ایزدبانو احتمالن در گذر هزارۀ سوم پیش از میلاد و در جریان همانندسازی با ایزدبانوی سامی، ایشتَر، به او اضافه شده است. پرستشگاه اصلی اینانّا بنای اِئانّا («خانۀ آسمان») در شهر اوروک بود، هرچند معبدها و زیارتگاههای او در بیشتر شهرها یافت میشد. (۸۹)
اینانّا در بسیاری از اسطورههای میانرودان باستان ظاهر میشود. مهمترین این اسطورهها عبارت اند از اینانّا و درخت هولوپّو (یکی از کهنترین اسطورههای آفرینش)، اینانّا و ایزد خردمندی (که در آن او شخصیتی است که نعمت تمدن – مِه (meh) – را از اِنکی، ایزد خردمندی، در حال مستی میگیرد و بدین ترتیب دانش و فرهنگ را به شهر اوروک میآورد)، عشقورزی اینانّا و دُموزی (حکایت ازدواج اینانّا با ایزد گیاهان)، و معروفترین منظومه، هبوط اینانّا به جهان زیرین (حدود ۱۹۰۰ تا ۱۶۰۰پیش از میلاد)، که در آن ملکۀ آسمان به جهان زیرِ زمین سفر میکند.
علاوه بر این گونه اسطورهها و سرودهای کوتاه خطاب به اینانّا، گروه دیگری از آثار ادبیات میانرودانی که به اینانّا میپردازند ترانهها و سرودهای بلندتر و مفصلتری هستند که اِنههدوئانّا به افتخار ایزدبانوی محبوب خود و حامی شهر اوروک سروده است: این-نین-سا-گور-را، نین-مه-سار-را، و این-نین-مه-هو-سا، که آنها را بهترتیب میتوان «بانوی بزرگدل»، «بلندپایگی اینانّا»، و «ایزدبانوی نیروهای هراسانگیز» ترجمه کرد. هر سه ترانههای قدرتمندی هستند که شناخت مردمان میانرودان از این ایزدبانو را نسل اندر نسل تقویت کردند و جایگاه او را از یک خدای محلی به جمع ایزدان برتر رساندند. بلندپروازی شخص اینانّا را در شماری از آثار مربوط به او میتوان دید. جرمی بلَک پژوهشگر مینویسد:
او [اینانّا] خشن و تشنۀ قدرت در میدان نبرد کنار پادشاهان محبوب خود میایستد. یک منظومۀ سومری اینانّا را در حال نبرد با کوه اِگی (Egih) نشان میدهد. سفر او به اِریدو برای بهدست آوردن مِه و رفتنش به جهان زیرین نیز هردو از تمایل درونی او به افزایش قدرت خبر میدهند. (۱۰۸)
یکی دیگر از نمودهای علاقۀ اینانّا به قدرتطلبی را در تلاش او برای اعمال نفوذ روی گیلگمش در افسانۀ مربوط به درخت هولوپّو میتوان دید: اینانا وقتی نمیتواند برای آفتی که دامنگیر درخت شده چارهای پیدا کند، و تلاش او برای کمک گرفتن از برادرش اوتو/شَمَش هم به جایی نمیرسد، به گیلگمش رو میآورد و با استفاده از جذابیت خود نظر او را برای کمک جلب میکند. البته اینانّا در این داستان نیت خود را صادقانه آشکار میسازد. او درخت را فقط برای استفاده از چوب آن میخواهد و نمیداند با آفت جدی و خطرناکی که در آن لانه کرده چکار کند. هدیههای سحرآمیزی که او به جبران کمک به گیلگمش میدهد (احتمالن یک طبل مقدس و مضرابهای آن) در نهایت باعث میشوند دوست صمیمی گیلگمش یعنی اِنکیدو برای آوردن آنها راهی جهان زیرین شود (گیلگمش، انکیدو، و جهان زیرین) و برای گیلگمش از چند و چون جهان آخرت خبر بیاورد.
اینانّا در حماسۀ گیلگمش (حدود ۲۷۰۰ تا ۱۴۰۰ پپیش از میلاد)، معروفترین منظومۀ سومری-بابِلی، با نام ایشتَر ظاهر میشود. اسطورهشناسی فُنیقی او را آستارته یا عشتاروت مینامد. در اسطورههای یونانی، شخصیت ایزدبانو آفرودیته بیشترین نزدیکی را با اینانّا دارد و مثل او از زیبایی بینظیر و جذابیت جنسی مقاومتناپذیری برخوردار است. در هنر باستان، برای بازنمایی اینانّا از سیمای یک زن جوان استفاده میکردند و هیچگاه به او نقش مادر یا همسر وفادار را نمیدادند. این بازنماییها آشکارا نشان میدادند که زن جوان و زیبای ترسیمشده بهخوبی از قدرت زنانگی نهفته در وجود خود آگاهی دارد و با بیپروایی و بدون ترس و نگرانی از نگاه دیگران، بهویژه مردان، با رویدادهای زندگی رودررو میشود.
شخصیت ایشتَر در حماسۀ گیلگمش ایزدبانویی هوسباز، حسود، و کینهجو است. او سعی میکند گیلگمش را به عشقورزی با خود بکشاند، اما گیلگمش در پاسخ فهرستی از معشوقهای بیشمار او ردیف میکند، که همگی در نهایت از جانب او به عقوبتهایی سخت گرفتار شدند. ایشتَر اما با شنیدن این حرفها نه بهخاطر بیحرمتی بلکه بهخاطر رد شدن خواستهاش به خشم میآید و از پدر خود، اِنکی، فرمانروای آسمانها، میخواهد که گوگولانا (نره گاو آسمانی) را به زمین بفرستد تا قلمرو گیلگمش را نابود کند. گوگولانا همان ابتدای کار بهدست اِنکیدو، یار و همراه گیلگمش، کشته میشود، و به همین خاطر ایزدان انکیدو را به مرگ محکوم میکنند. مرگ اِنکیدو انگیزۀ آغاز سفر معروف گیلگمش در جستجوی معنای زندگی و یافتن راهی برای غلبه بر مرگ است. بدین ترتیب، اینانّا در یکی از مهمترین حماسههای کهن نقشی کلیدی ایفا میکند.
نشانگرهای ایزدبانو
در هنر باستان، برای اشاره به این که ایزدبانوی ترسیمشده اینانّا است اغلب او را همراه یک شیر، که نشانگر شجاعت بود، تصویر میکردند. گاهی او را سوار بر شیر نشان میدادند تا نمایانگر سروَری او بر «سلطان جنگل» باشد. وقتی به او در مقام ایزدبانوی جنگ اشاره داشتند، او را در زره مردانه و جامۀ نبرد نشان میدادند (بسیاری از تندیسهای اینانّا او را با تیر و کمان نمایش میدهند). در این گونه نگارهها، اینانّا با ایزدبانوی یونانی جنگ و پیروزی، آتنا نیکی، همانند میشود. نگارههایی با نشانگرهای متفاوت مثل خوشۀ گندم اینانّا را به دِمِتِر، ایزدبانوی حاصلخیزی، پیوند میدهند، و شخصیت دختر دمتر، پرسفونی (پرسفونه)، که نماد مرگ و تولد دوباره در بهار است، به احتمال زیاد تجسم جدیدترِ اینانّا در مقام یکی از ایزدبانوان محلی کشاورزی در مناطق روستایی بوده است.
در مقابل، برخلاف ادعای برخی نویسندگان، اینانّا را هیچگاه مثل برخی ایزدبانوان دیگر مثل نینهورساگ بهصورت «ایزدبانوی مادر» نمایش نمیدادند. جرمی بلَک مینویسد:
یک جنبه [از شخصیتپردازی اینانّا] این است که او ایزدبانوی عشق و رفتار جنسی بوده، اما ارتباط او با مسائل جنسی مختص عشقورزی خارج از حیطۀ زناشویی و روسپیگری است – هرچند در رابطه با این مورد آخر هنوز پژوهش کاملی بهعمل نیامده است. اینانّا ایزدبانوی زناشویی نیست، ایزدبانوی مادری هم نیست. آیین معروف به «ازدواج مقدس» که او در آن شرکت داشته هیچ بنمایۀ اخلاقی در ارتباط با زندگی زناشویی ندارد. (۱۰۸)
بر این مبنا، اینانّا را میتوان زنی مستقل دانست که هر کاری بخواهد میکند و اغلب هیچ اعتنایی به پیآمدهای آن ندارد، و راه چارۀ او برای مشکلاتی که خودش موجب بروز آنها شده معمولن بهرهکشی از دیگران، تهدید، و اغواگری است. هنوز هیچ نگاره یا افسانهای پیدا نشده که اینانّا را بهصورت «ایزدبانوی مادر» بازنمایی کرده باشد.
اسطورههای میانرودانی در دورههای زمانی و روایتهای گوناگون خود ایزدان متفاوتی را وارد تبارشناسی اینانّا کردهاند. او هم دختر آنو، برترین ایزدان، معرفی شده و هم دختر نانّا، ایزد ماه، و همسرش نینگال. روایتهایی دیگر او را دختر اِنکی، ایزد خردمندی، و خواهر ارشکیگَل (ایزدبانوی جهان زیرین)، خواهر دوقلوی اوتو/شَمَش ایزد خورشید، و خواهر ایشکور (یا اَدَد) ایزد توفان، دانستهاند. اسطورههایی هم هستند که اینانّا را دختر اِنلیل، ایزد والای هوا، گفتهاند.
شوهر اینانّا، دُموزی – که در منظومۀ هبوط اینانّا از سر تصمیمهای شتابزدۀ او به دردسر میافتد – به مرور زمان به تَموز، ایزد مرگ و رستاخیز، تغییرشکل داد. جشن آیینی ازدواج مقدس اینانّا و دُموزی (ایشتَر و تَمّوز) هر سال در هنگام اعتدال پاییزی برگزار میشد، چون بنا به باورها این ایزد در این هنگام از جهان زیرین بازمیگشت تا بار دیگر با همسرش همبستر شود و به زمین مرده جانی دوباره ببخشد. برگزاری آیین «ازدواج مقدس اینانّا و دُموزی» برای حاصلخیزی زمین حیاتی تلقی میشد و در آن (مشابه عید آکیتو در بابِل) پادشاه وظیفه داشت صحنۀ زفاف و همبستری را با یک کاهنه بهطور نمایشی اجرا کند، هرچند نمیدانیم که این اجرا و بازنمایی در عمل تا چه حد به واقعیت نزدیک میشده است.
پرستش اینانّا
پرستشگاه مرکزی کیش اینانّا معبد بزرگ او در شهر اوروک بود، ولی او در سراسر میانرودان معبدها و زیارتگاههای بزرگ و کوچکی داشت که روسپیان مقدس، از زن و مرد، در آنها خدمت میکردند و هدف از به خدمت گرفتن آنها احتمالن اطمینان از حاصلخیزی زمین و تضمین برکت و فراوانی برای شهرها و روستاها بوده است. روحانیان کیش اینانّا نیز میتوانستند مرد یا زن باشند و حتا جنسیت سومی نیز برای آنها تعریف شده بوده که به زبان امروزی میتواند به افراد «تراجنسیتی» اشاره داشته باشد. تراجنسان نرینه، که به آنها کورگارّا (kurgarra) میگفتند، خود را مقطوع النسل میکردند. تراجنسان مادینه، یا گالاتورها (galatur)، خود را به لباس مردان درمیآوردند. اما عقیده بر این بود که تراجنسی در هردو مورد بهدست اینانّا/ایشتَر صورت گرفته یا اِنکی، خدای پدر، آنها را این گونه آفرید تا اینانّا را از جهان زیرین نجات دهد. در منظومۀ هبوط اینانّا گفته میشود که اِنکی این گروه از آدمیان را «نه نرینه و نه مادینه» آفرید، و روحانی معبد اینانّا با تراجنسی کردن خود در حقیقت این عمل را گرامی میدارد. کالین اسپنسر، نویسنده و هنرمند انگلیسی، در این مورد میگوید:
روسپیگری مقدس در آیینهای پرستشی معبد اینانّا نقش محوری داشت. کاهنۀ معبد با اجرای آیین ازدواج مقدس ضامن حاصلخیزی سرزمین و نیکبختی عظیم پادشاه جدید میشد، چون پادشاه در آغاز فرمانروایی با کاهنۀ مقدس جفت شده بود. کاهنههای رده پایینتر معمولن به اجرای موسیقی، آواز، و رقص میپرداختند، و بدون تردید بین این روحانیان ردۀ پایینتر مردانی هم بودند که هم با زنان و هم با مردان جفت میشدند. ایزدبانو ایشتر این مردان را به زن تبدیل کرده بود تا تواناییهای شگفتانگیز خود را به رخ بکشد. با ااین حال، هرچند ایشتَر وجودی قدرقدرت بود و با آیینهای روسپیگری گرامی داشته میشد و در عرصۀ اقتصاد و امور مالی معبد نیز نقشی کلیدی داشت، اما زنان در جامعه همچنان نسبت به مردان در ردۀ دوم اهمیت قرار میگرفتند. (۲۹)
قدرت و محبوبیت اینانّا در مقام یک ایزدبانوی بزرگ تا زمان سقوط جایگاه قدسیان مادینه در دوران فرمانروایی حمورابی ادامه یافت. به نوشتۀ سمیوئل نوآح کرِیمر، به قدرت رسیدن حمورابی با از دست رفتن منزلت و حقوق زنان در جامعه همزمان بود. با این همه، ایشتَر را در زمان آشوریها نیز همچنان مورد پرستش میبینیم، و گستردگی کیش او در حدی بود که الهامبخش پرستش ایزدبانوان مشابه در دیگر فرهنگهای شرق نزدیک و سایر فرهنگها شود.
ایزدبانوی ماندگار
اینانّا از کهنترین موجودات قدسی است که نامشان در تاریخ سومر باستان ثبت شده است. او یکی از هفت ایزد قدرتمند در کهنترین فهرست نام ایزدان است: آنو، اِنلیل، اِنکی، نینهورساگ، نانّا، اوتو، و اینانّا. این هفت ایزد بنیان شخصیتپردازی تمامی ایزدان بعدی بشر را تشکیل میدهند. شخصیت اینانّا در این رابطه، همان گونه که پیشتر گفته شد، الهامبخش پیدایش ایزدبانوانی همانند او در بسیاری فرهنگهای دیگر بوده است.
این شخصیت بهصورت زنی جوان و مستقل و بیپروا بازنمایی میشود که احساساتی ولی حسابگر است. مهربانی میکند ولی در همان حال به احساس یا حتا جان و مال دیگران اهمیتی نمیدهد. به نوشتۀ جرمی بلَک:
واقعیت این است که اینانّا در هیچ یک از روایتهای سنتی خود همسر و همراه دائمی ندارد که این بیش از هرچیز به نقش او در مقام ایزدبانوی عشق جنسی مربوط میشود. حتا دُموزی، که اغلب «معشوق» اینانّا توصیف شده، رابطۀ خیلی مبهمی با او دارد و در نهایت هم اینانّا موجب مرگ او میشود. (۱۰۸)
این گونه شخصیتپردازی یک ایزدبانو به احتمال زیاد ریشه در ارزشهای فرهنگی سومریان و درک آنان از زنانگی دارد. بهنظر میرسد زن در فرهنگ سومری از جایگاهی والا برخوردار بوده و حتا نگاهی گذرا به جمع ایزدان سومری اهمیت خدایان زن مثل گولا، نینهورساگ، نیسابا، نان-شی، و نین-کاسی را نمایان میکند. هرچند که این ایزدبانوان با گذشت زمان اهمیت خود را در برابر ایزدان مرد از دست دادند.
در دوران فرمانروایی حمورابی، پادشاه عموری بابِل، بیشتر خدایان مادینه جای خود را به شخصیتهای مرد دادند. اینانّا کم و بیش تنها ایزدبانویی بود که با انتقال به فرهنگ آشوری و نو-آشوری در سیمای ایشتَر، ایزدبانوی جنگ و رابطۀ جنسی، قدرت و اهمیت خود را تا حد زیادی حفظ کرد. اما همۀ ایزدبانوان سومری چنین بختی نداشتند. نیسابا، که ادیب و نبشتگر ایزدان و حامی اصلی نوشتن و کلام بود، جای خود را به نَبو داد، و همین سرنوشت دامنگیر بسیاری از همتایان او نیز شد.
ولی اینانّا دوام آورد، شاید به این دلیل که از همه آشناتر و دسترسپذیرتر بود. تمام مردم از زن و مرد به این ایزدبانو علاقۀ قلبی داشتند و اتفاقی نبود که جامعۀ روحانیان، خدمتگزاران معبد، و روسپیان مقدس او از هر دو جنس زن و مرد تشکیل میشد. اینانّا شخصیتی داشت که مردم با کمال میل و رغبت کمر به خدمتش میبستند، و خدمتگزاری اینانّا تا مدتها بعد از ویرانی بسیاری از معبدهای او همچنان برقرار بود. اینانّا پیوندی تنگاتنگ با ستارۀ سحری و ستارۀ شامگاهی داشت، و همانندی او با سیارۀ زهره تا امروز نیز پابرجا مانده است – حتا اگر نام سومری او برای خیلیها چندان آشنا نباشد.