مرگ اور-نامّو

مقاله

Joshua J. Mark
توسط ، ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh
منتشر شده در 21 November 2022
translations icon
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی

«مرگ اور-نامّو» یک مویه‌خوانی سومری در رثای پادشاه اور، اور-نامّو (حدود ۲۰۴۷ تا ۲۰۳۰ پیش از میلاد) است. اور-نامّو بنیانگذار «دودمان سوم اور» بود، که در ۲۰۳۰ پیش از میلاد در نبرد با گوتی‌ها کشته شد. این منظومۀ طولانی به‌خاطر تجسم زنده‌ای که از ضیافتی بزرگ در جهان زیرین ارائه می‌داد، مکانی که معمولن غرق سکوت و تاریکی پنداشته می‌شد، اغلب مورد بازخوانی و نقالی قرار می‌گرفت.

Ur-Nammu
اور-نامّو
Donald A. Mackenzie (Public Domain)

البته تصویر ذهنی از جهان آخرت در این اثر هم به هیچ عنوان خوش‌آیند نیست: «خوراک جهان زیرین تلخ است، آب جهان زیرین شور است» (سطرهای ۸۳ و ۸۴؛ بلَک، ۵۹) و روح از آنچه از دست رفته و از اندوه و ماتم بازماندگانِ خود خبر دارد، اما هیچ کاری برای برگرداندن قضا و قدر یا تسلی بازماندگان از دستش برنمی‌آید. روح مرده خوب می‌داند چه به سرش آمده، ولی با هبوط به قلمرو فرمانروایی اِرِشکیگَل، «ملکۀ مردگان»، قدرت اراده و اختیار از او سلب شده است. چنین تصوری از جهان آخرت یکی از عناصری بود که به اعتقاد به وجود اشباح در میان‌رودان باستان دامن می‌زد: روح برخی مردگان درتکاپوی ابراز خودمختاری از جهان زیرین می‌گریزد و به عالم زندگان بازمی‌گردد.

تاریخ سروده شدن این منظومه به دوران فرمانروایی پسر و جانشین اور-نامّو برمی‌گردد و حتا ممکن است در مراسم خاکسپاری او اجرا شده باشد.

تاریخ سروده شدن منظومۀ «مرگ اور-نامّو» یا «مرگ اور-نامّو و هبوط او به جهان زیرین» به دوران فرمانروایی پسر و جانشین اور-نامّو یعنی شولگی پادشاه اور (فرمانروایی ۲۰۲۹ تا ۱۹۸۲ پیش از میلاد) برمی‌گردد، و حتا ممکن است در مراسم خاکسپاری او اجرا شده باشد. سمیوئل نوآح کرِیمر، پژوهشگر سومِر باستان، عقیده دارد بسیاری از جزئیات مربوط به مراسم خاکسپاری در سطرهای ۳۱ تا ۴۲ می‌توانند تصویری واقعی از آیین‌های اجراشده را بازتاب دهند، و اجرای تعزیه‌گونۀ یک مویه‌خوانی در رثای پادشاهی که در نبرد کشته شده چیز غیرقابل تصوری نیست.

یکی دیگر از جنبه‌های جالب این اثر پنداشتی است که از ایزدان در ذهن اور-نامّو شکل می‌گیرد و او را به این باور می‌رساند که ایزدان پشتش را خالی کرده و به او نارو زده‌اند. توکل و چشم امید او به قدرتمندترین ایزدان، آنو و اِنلیل، بوده که او را حفظ کنند، ولی آنها به‌جای این کار اجازه داده‌اند او در میدان نبرد به خاک هلاک بیفتد. نگهدار شخصی او، ایزدبانو اینانّا، نیز گویی به عمد دنبال نخود سیاه فرستاده شده تا از او غافل بماند، به همین خاطر وقتی برمی‌گردد و می‌بیند چه اتفاقی افتاده حسابی خشمگین می‌شود. البته در متن منظومه هیچ دلیلی برای دست کشیدن ایزدان از حمایت اور-نامّو، پادشاهی که همواره در کمال وفاداری و صداقت به آنان خدمت کرده، ارائه نمی‌شود و جا را برای این پرسش باز می‌گذارد که چرا پارسایان و نیکوکاران باید رنج بکشند و مصیبت ببینند و دعاهاشان بی‌پاسخ بماند.

خلاصه

سطرهای ۱ تا ۷۵ درمورد چند و چون مرگ اور-نامّو و خاکسپاری او هستند، که شامل واکنش ایزدان نیز می‌شوند، از جمله سطرهای ۸ تا ۱۴ که در آنها اِنکی، ایزد خردمندی، در اِریدوگ (اِریدو) را می‌بندد و اوتو (Utu)، ایزد خورشید، نور خود را از روز دریغ می‌کند. از شهر اور با نام اوریم (Urim) یاد شده، که پیکر پادشاه را از میدان نبرد به آنجا می‌آورند. در سطرهای ۷۶ تا ۱۹۷ روح اور-نامّو به جهان زیرین هبوط می‌کند، که هدیه‌هایی برای ایزدان مربوط به جهان آخرت، از جمله گیلگمش پهلوان و نِرگال همسر اِرِشکیگَل، به همراه دارد، و آنگاه ضیافت بزرگی به افتخار اور-نامّو برپا می‌شود.

در سطرهای ۱۵۵ تا ۱۹۷ اور-نامّو برای جان از دست رفتۀ خود زاری می‌کند و این قسمت به خشم اینانّا از درگذشت او و رفتنش به جهان زیرین و واکنش ایزدان در سطرهای ۱۹۸ تا ۲۳۳ می‌رسد. پایان‌بخش منظومه ستایش‌خوانی خطاب به ایزد نین‌گیس‌زیدا (Ningiszida)، خدایگان گیاهان و جهان زیرین و پسر نین‌آزو (Ninazu)، ایزد انتقال به جهان آخرت و دگرگونی است. سطرهای آخر صدمه دیده و شکسته‌اند، اما احتمال می‌رود گویای دعای توسل به نین‌گیس‌زیدا باشند تا روح اور-نامّو را در بحبوحۀ اشک‌ها و زاری‌های او تسلی بخشد.

Foundation Figurine of Ur-Nammu
تندیس زیربنایی اور-نامّو
Osama Shukir Muhammed Amin (Copyright)

متن

فراز زیر از کتاب ادبیات سومر باستان ترجمۀ جرمی بلَک و دیگران برگرفته شده است. جاهای خالی به کلمه‌ها و عبارت‌های جاافتاده اشاره دارند، و علامت سؤال‌ها نشانگر جایگزین پیشنهادی برای این گونه جاافتادگی‌ها هستند.

سطرهای ۱ تا ۷: ... سراسر سرزمین...، ... کاخ غرق درماندگی بود... وحشت در منزلگاه مردمان سیاه-سر [سومری‌ها] به‌سرعت دامن می‌گسترد. ... مکان‌های رهاشده... در سومر. ... شهرها یکسر با خاک یکسان شدند؛ مردمان به وحشت افتادند. بلا بر اوریم نازل شد و شبانان معتمد را به کام مرگ فرستاد. اور-نامّو، شبان معتمد، به کام مرگ فرستاده شد؛ شبان معتمد به کام مرگ فرستاده شد.

سطرهای ۸ تا ۱۴: از آنجا که آنو کلام مقدس خود را یکسر دگرگون کرده بود... خالی شد، و چون، با ریاکاری، اِنلیل حکم قضا و قدر خود را یکسر برگردانده بود، نین‌ماح (Ninmah؛ نین‌هورسَگ در مقام ایزدبانوی کوه‌ها) در ... خود سر به زاری برداشت. اِنکی در بزرگ اِریدوگ را بست (؟). نودیم‌مود (Nudimmud؛ اِنکی در مقام آفرینندۀ جهان) در استراحتگاه خویش پنهان شد و چلّه نشست. نانّا (Nanna؛ نام دیگر سین، ایزد ماه) در اوج خط سِیر خویش بر کلام ... آنو روی در هم کشید. اوتو به پهنۀ آسمان قدم نگذاشت، و روز مالامال از اندوه شد.

سطرهای ۱۵ تا ۲۱: مادر، بیچاره از غم پسر، مادر پادشاه، نین‌سون قدسی، گریان می‌گفت: «وای، قلبم!» چرا که حکم سرنوشت برای اور-نامّو رقم خورده بود، چون شبان معتمد به کام مرگ فرستاده شده بود، او در میانۀ میدان بزرگ، که همواره مکان شادی و تفریح است، به تلخی می‌گریست. خواب شیرین به چشم مردمی نمی‌آمد که سعادت‌شان...؛ روز و شب آنان به مویه بر شبان معتمد می‌گذشت، که از دست‌شان ربوده شده بود.

سطرهای ۲۲ تا ۳۰: همچنان که سیلاب بهاری آبراه‌ها را پر می‌کرد، آبراه-بان خاموش نشسته بود (؟)؛ جو دورنگ که در کشتزارها می‌رویید، به زمین جان می‌بخشید، در غرقاب فرو رفته بود. پیش چشم کشتکار، زمین‌های حاصلخیزی که به دست او کشت شده بودند (؟) حاصل نمی‌دادند. اِنکیمدو (Enkimdu؛ ایزد آبیاری)، خداوندگار بند‌ها و کَرت‌ها، هرچه بند و کَرت را از اوریم برده بود. (1 سطر شکستگی) همچنان که خردمندی و ... از سرزمین رخت برمی‌بست، خوراک خوب کمیاب می‌شد. دشت‌ها دیگر علف سبز و خرّم نمی‌دادند، علف ماتم می‌دادند. گاوها...، حصاربند...شان نابوده شده. گوساله‌ها... گاوهاشان به‌تلخی ماغ می‌کشیدند.

سطرهای ۳۱ تا ۵۱: شبان خردمند... دیگر فرمان نمی‌دهد. ...در جنگ و نبرد. پادشاه، مدافع سومر، زینت مجلس، اور-نامّا، مدافع سومر، زینت مجلس، رهبر سومر، ...بی‌حال خفته است. دستانش که محکم می‌گرفتند دیگر نمی‌توانند محکم بگیرند، او بی‌حال خفته است. پاهایش...دیگر نمی‌توانند قدم بردارند، او بی‌حال خفته است. (1 سطر شکستگی) شبان معتمد، پادشاه، شمشیر سومر، اور-نامّا، پادشاه کشور، را به خانۀ... آوردند. آن گردن‌کش در کاخ خود. اور-نامّا، آن که محبوب دل لشگریانش بود، دیگر نمی‌توانست گردن راست کند. آن خردمند... دراز به دراز افتاده؛ خاموشی فرود آمد. چون او، که عِرق این سرزمین بود، به خاک افتاد، کشور همچو کوهی فرو ریخت؛ همانند یک جنگل سرو لخت شد، چهره‌اش دگرگون گشت. چونان که گویی درخت شمشادی باشد، در منزلگاه شادمانه‌اش بر او تبر زدند. چونان که گویی درخت سدر عطرآگینی باشد، در کاخی که سر بر بالین می‌نهاد (؟) او را از ریشه کندند. همسرش... آرامگاه؛ ... زیر پوششی از توفان فرو رفت؛ آن را در آغوش کشید، همچون همسری که محبوبش را (؟). زمانی که برایش مقدر شده بود فرا رسید، و او در عنفوان جوانی از دنیا رفت.

سطرهای ۵۲ تا ۷۵: قربانی‌های خشنودی‌آور (؟) او دیگر قبول نمی‌شدند؛ انگار که (؟) کثیف بودند. ایزدان آنونا (Anuna؛ ایزدان اصلی سومر) هدیه‌های او را رد می‌کردند. آنو به یک «کافی است» بسنده نمی‌کرد، و او نمی‌توانست روزهای (؟) خود را کامل کند. به خاطر حکمی که اِنلیل کرده بود، دیگر از جا برخاستنی در کار نبود؛ مردان محبوب او خردمند خود را از دست داده بودند. غریبه‌ها به (؟) تبدیل شده بودند... اور-نامّا چه ناحق رها شده بود، مثل یک جام شکسته! ...ی او با شکوهمندی همچو (؟) ابرهای انبوه (؟). او دیگر...، و دیگر برای... دست دراز نمی‌کند. «... اور-نامّا، افسوس، چه بر سرم آمده است؟ اور-نامّا، پسر نین‌سون، را به آرالی (Arali) آوردند، به ...ی سرزمین، در عنفوان جوانی. سربازانی که در معیت پادشاه بودند اشک می‌ریختند: زورق‌شان [یعنی اور-نامّا] شکسته بود، در سرزمینی که برای آنان همچون دِلمون (Dilmun؛ سرزمینی در محل کنونی بحرین و کویت) دور و غریب می‌نمود. ... بریده بود. پاروها، اهرم‌ها، و سکانی را که داشت، باخته بود. ...؛ میخ‌پرچ‌هایش شکسته بودند. ... کنار گذاشته شده بود؛ خودش (؟) در شوره ایستاده بود. الاغ‌هایش قرار شد با پادشاه باشند؛ آنها را همراه او دفن می‌کردند. الاغ‌هایش قرار شد با اور-نامّا باشند؛ آنها را همراه او دفن می‌کردند. همچنان که او از ...ی کشور می‌گذشت، سرزمین از زینت خود محروم می‌شد. سفر به جهان زیرین مسیر نومیدی است. به خاطر پادشاه، روکش ارابه‌ها را انداخته بودند، جاده‌ها به بی‌سامانی افتاده بودند، کسی نمی‌توانست در آنها رفت و آمد کند. به خاطر اور-نامّا، روکش ارابه‌ها را انداخته بودند، جاده‌ها به بی‌سامانی افتاده بودند، کسی نمی‌توانست در آنها رفت و آمد کند.

سطرهای ۷۶ تا ۸۷: او به هفت دربان اصلی جهان زیرین هدیه تقدیم کرد. همانند شاهان نامدار که مردند و رفتند، و روح کاهنان ایسیب (icib، مناجات‌خوان)، کاهنان لوماح (lumah، کتیبه‌خوان)، و کاهنه‌های نین‌دیجیر (nindijir، خادم معبد)، همگی برگزیده به حکم فال دل و روده (extispicy)، آمدن پادشاه را به مردم اعلام کردند، در جهان زیرین ولوله‌ به‌پا شد. آنگاه که آمدن اور-نامّا را به مردم اعلام کردند، در جهان زیرین ولوله‌ به‌پا شد. پادشاه ورزاها و گوسپندان بسیار سر برید، اور-نامّا مردم را بر خوانی عظیم نشانید. خوراک جهان زیرین تلخ است، آب جهان زیرین شور است. شبان معتمد آداب جهان زیرین را نیک می‌دانست، پس پادشاه به جهان زیرین پیشکش‌ تقدیم کرد، اور-نامّا به جهان زیرین پیشکش تقدیم کرد: هرقدر ورزای بی‌عیب، گوسالۀ بی‌عیب، و گوسپند بی‌عیب که می‌توانست با خود بیاورد.

سطرهای ۸۸ تا ۹۱: به نِرگال، اِنلیل جهان زیرین، در کاخش، اور-نامّای شبان یک گرز، یک کمان بزرگ با ترکش پر از پیکان، یک خنجر استادساخت...، و یک همیان چرمی چندرنگ برای دوال کمر پیشکش کرد.

سطرهای ۹۲ تا ۹۶: به گیلگمش، پادشاه جهان زیرین، در کاخش، اور-نامّای شبان یک نیزه، یک همیان چرمی برای قلاب زین، یک گرز با سری به هیبت ایمیتوم (imitum) شیر آسمانی، یک سپر با تکیه‌گاهی تا روی زمین، یک دست سلاح پهلوانی، و یک تبر جنگی، جنگ‌افزار محبوب ارشکیگَل پیشکش کرد.

سطرهای ۹۷ تا ۱۰۱: به ارشکیگَل، مادر نین‌آزو، در کاخش، اور-نامّای شبان یک... که با روغن پر کرده بود، یک قدح کروی خوش‌تراش، یک جامۀ ضخیم، یک جامۀ توریِ بلند، یک ردای پُرچین و شکن شایستۀ شهبانو پیشکش کرد،... نیروهای الاهی جهان زیرین.

سطرهای ۱۰۲ تا ۱۰۵: به دوموزید (Dumuzid)، شوهر دلبند اینانا، در کاخش، اور-نامّای شبان یک ... گوسپند، کوه...، یک عصای سروری از طلا،... یک دستِ درخشنده پیشکش کرد.

سطرهای ۱۰۶ تا ۱۰۹: به نَمتار (Namtar، ایزد سرنوشت)، که سرنوشت همه را رقم می‌زند، در کاخش، اور-نامّوی شبان جواهرات مرصّع، یک قالب (؟) حلقۀ طلا به عنوان ... زورق، سنگ عقیق جگری خالص شایستۀ سینه‌ریز شاهان پیشکش کرد.

سطرهای ۱۱۰ تا ۱۱۳: به هوک-بی-سَگ (Hucbisag)، همسر نَمتار، در کاخش، اور-نامّای شبان یک صندوقچه (؟) با دسته‌ای از سنگ لاجورد، حاوی (؟) هرچیزی که در جهان زیرین لازم می‌شد، یک گیرۀ مو از نقره آراسته به سنگ لاجورد، و یک شانۀ زنانه‌ساخت پیشکش کرد.

سطرهای ۱۱۴ تا ۱۲۲: به نین‌گیس‌زیدا جنگجوی دلاور در کاخش، اور-نامّای شبان یک ارابه با چرخ‌های... که از طلا می‌درخشیدند، الاغ‌های ...، الاغ‌های نژادۀ ... با ران‌های ابلق، که یک چوپان و یک گله‌بان ... از پی آنها روان بودند، پیشکش کرد. به دیم-پی-مه-کوگ (Dimpimekug، نبشتگر ایزدان) که در کنار او می‌ایستد، مُهری از سنگ لاجورد داد که از سنجاقی آویخته بود، و یک میلِ زنجیرآویز از طلا و نقره که سری به‌شکل گاومیش داشت.

سطرهای ۱۲۳ تا ۱۲۸: به همسر او، نین-آزی-موئا (Ninazimua)، سالار نبشتگران، دردانۀ آرالی، در کاخش، اور-نامّای شبان یک سربند با گوش‌آویزهای (؟) شاهوار مخصوص خردورزان، از مرمر گچی، یک قلم نِی...، نشان مخصوص نبشتگران، یک ریسمان رخشان مسّاحی، و چوبدست اندازه‌گیری پیشکش کرد...

سطرهای ۱۲۹ تا ۱۳۱: به ...، ...ی بزرگ جهان زیرین، پیشکش داد (2 سطر شکستگی)

سطرهای ۱۳۲ تا ۱۴۴: پس از آن که پادشاه پیشکش‌های جهان زیرین را به شایستگی تقدیم کرد، پس از آن که اور-نامّا پیشکش‌های جهان زیرین را به شایستگی تقدیم کرد، ...ی جهان زیرین، ....، اور-نامّا را بر سکّوی بزرگی در جهان زیرین نشاند و منزلگاهی برای او در جهان زیرین ترتیب داد. به فرمان اِرِشکیگَل تمام سربازانی که به ضرب اسلحه کشته شده بودند و تمام مردانی که مجرم شناخته شده بودند را دست پادشاه دادند. اور-نامّا ... بود، پس با گیلگمش، برادر دلبندش، در جهان زیرین به داوری خواهد نشست و در جهان زیرین تصمیم‌گیری خواهد کرد.

سطرهای ۱۴۵ تا ۱۵۴: پس از هفت روز، ده روز گذشته بود، پادشاه من از ته دل برای سومِر مویه می‌کرد، اور-نامّا از ته دل برای سومر مویه می‌کرد. قلب پادشاه من مالامال از اشک بود، او به تلخی... که نمی‌تواند ساخت دیوار اوریم را به پایان بَرَد؛ که دیگر از کاخ تازه‌ای که ساخته بود بهره‌مند نخواهد شد؛ که او، شبان، دیگر نمی‌تواند اهل خانۀ خود را (؟)...؛ که دیگر نمی‌تواند با آغوش خود به همسرش لذت ببخشد؛ که دیگر نمی‌تواند پسران خود را روی زانو بنشاند؛ که دیگر هرگز در بهار جوانی آنان زیبایی خواهران کوچک‌شان را که هنوز بزرگ نشده‌اند، نخواهد دید.

سطرهای ۱۵۵ تا ۱۶۵: شبان معتمد مویه‌ای دلخراش برای خود...: «منی که چنین به سرم آمده، ایزدان را خدمت کردم، برای آنان نمازخانه‌ها برافراشتم. من برای ایزدان آنونا فراوانی آشکار به‌بار آوردم. من بر بسترهاشان که از گیاهان خوشبو آکنده بود گنجینه‌ها گستردم. اما هیچ‌یک از ایزدان در کنارم نایستاد و دلم را تسلی نبخشید. به حکم آنان، هر آنچه که می‌توانست برای من خوش‌یمن باشد به قدر آسمان‌ها از دسترسم دور شد،... پاداش آن همه اشتیاق من برای روزها خدمت چه بود؟ روزهای من همه صرف خدمت آنان می‌شد و به شب‌هایی می‌رسید که چشم بر هم نمی‌گذاشتم! حال، درست همان گونه که باران فروریخته از آسمان نمی‌تواند برگردد، دریغ، من نیز نمی‌توانم به میان دیوارهای آجری اوریم برگردم.

سطرهای ۱۶۶ تا ۱۸۶: «ای دریغا که همسرم بیوه (؟) شد! دیگر شب و روز اشک می‌ریزد و ندبه‌های تلخ سر می‌دهد. توان من فرو کاهید... دستِ سرنوشت... مرا، من پهلوان را، به تلخی.... همچون ورزایی وحشی...، دیگر نمی‌توانم.... همانند ورزایی پرزور،... همانند یک جوانه‌... همانند یک الاغ...، مرگم فرا رسید. ...همسر...من.... دیگر شب و روز اشک می‌ریزد و ندبه‌های تلخ سر می‌دهد. ایزد محافظ مهربانش او را ترک گفته است؛ ایزدبانوی محافظ مهربانش دیگر به او محل نمی‌گذارد. نین‌سون دیگر بازوی شاهوارش را با استواری روی سر او قرار نمی‌دهد. نانّا (Nanna، ایزد ماه)، سرور آسیم‌بَبّار (Acimbabbar، لقب نانّا در مقام ایزد حامی سومر)، دیگر دست او را برای راهنمایی (؟) نمی‌گیرد. اِنکی، سرور اِریدوگ، دیگر.... ...ی او خاموش (؟) شده است، دیگر نمی‌تواند پاسخ بدهد. او همچون زورقی گرفتار خشم توفان سرگردان شده است؛ تیرک مهارش قدرت نگه داشتن او را نداشته است. همچون خری وحشی که به چاه مصیبت کشیده (؟) می‌شود با او هم سنگدلانه رفتار شده است. همچون شیری که به گودالی افتاده، نگهبانی بر او گماشته شده است. همچو سگی که به قفس بیندازند، او را هم ساکت کرده‌اند. اوتو... به زاری‌های «آه، پادشاهم» که او از جگر برمی‌کشد گوش نمی‌سپارد.

سطرهای ۱۸۷ تا ۱۹۷: آوازهای تیگی (tigi)، اداب (adab)، نای و زَم‌زَم (zamzam) من (گونه‌های آوازیِ سومری) به‌خاطر من به مویه تبدیل شده‌اند. سازهای خانۀ موسیقی کنار دیوار تلمبار شده‌اند. چون مرا به جبر واداشتند به... روی پشته‌ای از خاک (؟) به جای سریر پادشاهی‌ام که زیبایی‌اش بی‌انتها بود؛ چون مرا به جبر واداشتند زیر سقف آسمان بخسبم، روی بیابان خشک به جای بسترم، خفتن‌گاهی که ... بی‌انتها بود، افسوس، همسر و فرزندانم گریان و نالان اند. مردمم که بر آنها فرمان می‌راندم (؟) از غم او (؟) مویه و ندبه می‌خوانند. وقتی بر من چنین می‌رفت، اینانای برترین، بانوی نبردآسا، در قضایم حاضر نبود. اِنلیل او را به‌عنوان پِیک فرستاده بود تا در تمام سرزمین‌های بیگانه به امور بسیار مهمی رسیدگی کند.

سطرهای ۱۹۸ تا ۲۰۲: همین که او نگاه خود را از آنجا برگرفت، اینانا خاکسارانه قدم به اِ-کور رخشان گذاشت، او... که اِنلیل جبین در هم کشیده بود. (آنگاه اِنلیل گفت:) «ای بزرگ‌بانوی اِ-ئانا، آن که پشت خم کرد دیگر نمی‌تواند... (؟)؛ شبان معتمد از اِ-کور رفته است، تو دیگر نمی‌توانی او را ببینی.»

سطرهای ۲۰۳ تا ۲۱۶: بانوی من... بین مردم... آنگاه اینانا، توفان بی‌رحم، فرزند بزرگ سوئِن...، آسمان‌ها را به لرزه درآورد، زمین را به لرزه انداخت. اینانا آغل‌ها را در هم کوبید، طویله‌ها را خراب کرد، و گفت: «می‌خواهم گردبادی از ناسزا نثار آنو، پادشاه ایزدان، کنم: اگر اِنلیل کسی را بالا ببرد، که می‌تواند این حکم را برگرداند؟ که می‌تواند کلام شاهواری را که آنو، پادشاه، بر زبان رانده، دگرگون سازد؟ اگر حکم الاهی بر این سرزمین مقرر شده، اما آن را رعایت نکرده‌اند، دیگر خبری از فراوانی در جایگاه طلوع ایزدان نخواهد بود. جی-پار مقدس من، زیارتگاه اِ-ئانا، همچو (؟) کوهی قُرُق شده است. اگر شبان من نتواند پیشاپیش من در عنفوان جوانی خویش وارد آن شود – من نیز به آن قدم نخواهم گذاشت! ای کاش قوی‌پنجۀ من می‌توانست پیش چشمم همچون علف و سبزۀ صحرا قد بکشد. ای کاش می‌توانست برایم همچو زورق رودخانه بر تیرک مهار خود استوار بماند.» این گونه بود مویۀ اینانا... بر او.

سطرهای ۲۱۷ تا ۲۳۳: ای نین‌گیس‌زیدای ایزدی... اور-نامّا، ...ی من که کشته شد، (1 سطر شکستگی) در میان گریه‌ها و مویه‌ها،... حکم قضا بر اور-نامّا رفت: «اور-نامّای...، نام شاهوار تو بر زبان‌ها جاری خواهد شد. از جنوب تا سرزمین‌های بالادست،... عصای مقدس فرمانروایی. سومر به کاخ تو.... مردم آبراه‌هایی را که تو حفر کردی خواهند ستود...، ... را که تو...، کَرت‌های بزرگ و پهناور کشاورزی را که تو...، نیزارهایی را که تو خشک کردی، کشتزارهای وسیع جو را که تو...، و قلعه‌ها و سکونتگاه‌هایی را که تو... اور-نامّا، تو را صدا خواهند زد... نام تو را. ای نون-آم-نیر ایزدی (= اِنلیل)، ... فراتر است، ارواح پلید را دور خواهد کرد...»

سطرهای ۲۳۴ تا ۲۴۲: پس از اور-نامّای شبان...، نانّا، سرور آسیم‌بَبّار،... اِنکی، پادشاه اِریدوگ... ... آغل گوسپندان را خراب کرد... مقدس...، شیرزاد در عرش... شهر تو؛ با عدل و داد به قضاوت می‌نشیند... ستایش بر نین‌گیس‌زیدای ایزدی باد! پادشاه من... در میان گریه‌ها و مویه‌ها؛... در میان گریه‌ها و مویه‌ها...

حذف آگهی ها
آگهی ها

پرسش و پاسخ

«مرگ اور-نامّو» دربارۀ چیست؟

«مرگ اور-نامّو» یک مویه‌خوانی‌ دربارۀ کشته شدن اور-نامّوی پادشاه در نبرد، سرازیر شدن او به جهان زیرین، و خشم او از نامردی ایزدان است که در برابر آن همه خدمت وفادارانه از او محافظت نکردند.

«مرگ اور-نامّو» چه زمانی نوشته شده است؟

تاریخ نوشته شدن «مرگ اور-نامّو» را بین ۲۰۲۹ تا ۱۹۸۲ پیش از میلاد و در زمان فرمانروایی پسر و جانشین او، شولگی پادشاه اور، می‌دانند.

بنا بر «مرگ اور-نامّو»، چرا ایزدان گذاشتند اور-نامّو جان خود را از دست بدهد؟

«مرگ اور-نامّو» هرگز پاسخی به این پرسش نمی‌دهد که چرا ایزدان اجازه دادند پادشاهی پارسا جان خود را از دست بدهد.

اهمیت «مرگ اور-نامّو» در چیست؟

«مرگ اور-نامّو» از سروده‌های سومری مهم به شمار می‌رود، چون دیدگاه متفاوتی از باورهای میان‌رودانی دربارۀ جهان آخرت، نقش ایزدان، و مناسک خاکسپاری سومری ارائه می‌دهد و تجربۀ انسانی جان باختن و اندوه و ماتم را با بیانی پرقدرت به تصویر می‌کشد.

منابع

دانشنامه تاریخ جهانی یک همکار آمازون است و برای خرید کتاب واجد شرایط، کمیسیون کسب می کند.

دربارۀ مترجم

Nathalie Choubineh
ناتالی چوبینه مترجم و پژوهشگر مستقل رقص در جهان باستان با گرایش یونان و خاور نزدیک باستان است. او آثاری در زمینۀ رقص باستان، قوم‌موسیقی‌شناسی، و ادبیات منتشر کرده، و عاشق یادگیری و انتقال آموخته‌ها است.

دربارۀ نویسنده

Joshua J. Mark
جاشوا ج. مارک از بنیانگذاران «دانشنامۀ تاریخ جهان» و مدیر بخش محتوای سایت است. او استاد سابق «کالج مِریست» (نیویورک) بوده و در آنجا تاریخ، فلسفه، ادبیات، و نویسندگی تدریس کرده است. جاشوا سفرهای زیادی رفته و مدتی در یونان و آلمان زندگی کرده است.
Array ( [0] => Array ( [errno] => 1064 [sqlstate] => 42000 [error] => syntax error, unexpected '-' ) ) Array ( [0] => Array ( [errno] => 1146 [sqlstate] => 42S02 [error] => Table 'ancient_db.ci_search_results' doesn't exist ) )

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Mark, J. J. (2022, November 21). مرگ اور-نامّو [The Death of Ur-Nammu]. (N. Choubineh, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/2-2111/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Mark, Joshua J.. "مرگ اور-نامّو." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی November 21, 2022. https://www.worldhistory.org/trans/fa/2-2111/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Mark, Joshua J.. "مرگ اور-نامّو." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 21 Nov 2022. پایگاه اینترنتی. 01 May 2024.